هنوز اذان صبح را نگفته بودند که منصور از مادرش خداحافظی کرد و از خانه بیرون زد. هوا سرد و تاریک بود و ستاره ها در آسمان سوسو می زدند. منصور کلاهش را تا بالای ابروها پایین کشید و از کوچه خارج شد.

در بین اظهار نظرهای مختلف در خصوص شهید ستاری، بهترین قضاوت و اظهار نظر از جانب مقام معظم رهبری و فرمانده کل قوا بیان شده است.

منصور شتاب‌زده وارد اتاق شد و یک راست پای سفره رفت و در یک چشم به هم زدن چیزی را مخفی کرد و از اتاق خارج شد.

برای سربازها قدر و ارزش ویژه‌ای قائل بود و این نگرش را با رفتارش ترویج می‌کرد. حرکتی که طرحی نو در نگاه به نیروی انسانی نظامی درانداخت و قدری دوباره به جایگاه سرباز بخشید

قرارگاه رعد نهاجا که با نقش‌آفرینی شهید منصور ستاری و شهید عباس بابایی پا گرفت، مبدأ بسیاری از پیشرفت‌ها و تحولات در دفاع هوایی و افتخارآفرینی‌ها به وِیژه در عملیات غرورآفرین والفجر8 و همچنین کربلای5 بوده است

منصور وقتی به درس خواندن مشغول است، حواسش به هیچ چیز نیست، مگر این‌که شب بشود و چشمش کتاب رانبیند.

سرتیپ خلبان حسین نظری که از همراهان شهید علیرضا یاسینی است یکی از مأموریت‌هایی را که همراه این شهید والامقام بود، روایت می‌کند: پیش از حمله عراق به خاک کشورمان، من با شهید یاسینی در پایگاه بوشهر در یک گردان بودیم.

امیر سرلشکر شهید منصور ستاری همیشه آرزوی شهادت داشت و یکی از حسرت های دائمی ایشان در طول زندگی همراه نشدن با خلبانان شهیدی بود که در کنارش جنگیدند و به درجه رفیع شهادت نائل شدند.

عملیات رمضان در گرماگرم چنین روزهایی در تابستان 61 آغاز شد، این عملیات دستاوردها و تجربیاتی به ارمغان آورد که زمینه‌ساز تحولات بعدی در دفاع از آسمان کشور شد.

مصطفی را، همه با دیانت و متانت‌اش می‌شناختند. آرام بود و توأمان، غوغای رسیدن در دل داشت. سروان حسین فرج پور از همراهان و همرزمان شهید مصطفی اردستانی درباره این شهید والامقام خوطره‌ای شنیدنی بیان می‌کند: