همراهی لحظه به لحظه
ناو هواپیمابر آمریکا در دهانه ماهشهر ایستاده بود و با موشک کروز عراق را هدف قرار می داد. مسیر این موشک ها دقیقا از روی خاک ما میگذشت. شهید ستاری با اینکه فرمانده نیرو بود به رادار ماهشهر رفته بود و مثل یک نظامی عادی در آنجا فعالیت میکرد.
موفقیت چشمگیر
شهید خلعتبری اطمینان داد طوری ناوچه را بزند که کشتی تجاری صدمه ای نبیند. سپس با یک فروند موشک «ماوریک» چنان به دماغه ناوچه زد که چندین متر آن را از کشتی تجاری جدا کرد و به قعر آب فرستاد.
آتش در بندر بصره
بلافاصله خلبان کابین عقب را صدا زدم و گفتم: من گردش میکنم، شما روی آن کشتی قفل کن. پس از گردش هواپیما، خلبان کابین عقب روی هدف قفل کرد و در چشم به هم زدنی، موشک را شلیک کرد، دوباره گردشی کردم و دومین موشک را نیز رها کرد. آنجا را به جهنمی از آتش تبدیل کردیم و بعد سمت پایگاه را پیش گرفتیم.
غیر ممکنها را ممکن میکرد
شهید اردستانی با ایمان، شهامت و جسارتی که در وجودش نهفته بود، سختترین مأموریتها را با آغوش باز میپذیرفت و به این روش، به سایرین نیز جرأت و جسارت میداد. شهید اردستانی کسی بود که با اراده، غیرممکنها را ممکن میکرد.
رد پررنگ حضور پدر
حاج حسن ستاری تا زنده بود در خدمت همین مردم بود. برای شخم زدن زمینها، 30 رأس گوساله خرید و به روستا آورد. آنها را پرورش داد و در اختیار مردم گذاشت تا زمینهایشان را آباد کنند. دستهایش همیشه پر از تاول بود.
پرواز بر فراز ناو آمریکایی
به محض اینکه وارد ایران شدیم، شهید ستاری طبق هماهنگی قبلی روی رادیو گفت: «یک سال درجه هر دو نفرتان را می گیرم تا دفعه بعد به دستور عمل کنید.» چند دقیقه بعد هردو فروند در امیدیه به سلامت به زمین نشستیم. اما یک ساعت بعد جناب ستاری به امیدیه آمد و خیلی از ما تشکر کرد. ما هم گزارش پرواز و عکس و فیلم گرفته شده را تقدیمش کردیم.
انتخابی دیگر
شهید یاسینی از همان روزها راه خود را یافت و دست به انتخاب بزرگی زده بود و آن بستن پیمان ناگسستنی با امام (ره) و انقلاب اسلامی بود که پس از آن و بهویژه در دوران جنگ تحمیلی در وفای به این عهد، سر از پا نمیشناخت و لحظهای برای تحقق آرمانهای مقدس امام (ره) رخوت و سستی به خود راه نداد.
خلأ بزرگ در نیروی هوایی
با شهادت تیمسار ستاری، نیروی هوایی فرماندهی لایق را از دست داد و با شهادت اردستانی، یکی از دوستان قدیمی و خوب خودم را از دست دادم و بسیار غمگین شدم.
ترس از سلطه غرور
شهید یاسینی به من نگاهی کرد و گفت: از دست من ناراحت نباش، برادرم برای هدفش شهید شده و اجرش نزد خدا محفوظ است، اگر این لوح را اینجا قرار بدهم، می ترسم غرورش مرا بگیرد.
فرماندهای که از جنس «آسمان» بود
از کودکی تا فرماندهی، راهش روشن بود و قدمهایش استوار؛ فرمانده آسمانی نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران، در مسیری گام برداشت که نتیجهاش تحول و پیشرفت بود.