به عاقبتم میاندیشیدم
خود را به او نزدیک کردم و گفتم: تیمسار! چی شده، کشتیهات غرق شدند؟! شهید یاسینی تأملی کرد و گفت: به عاقبتم میاندیشیدم.
فرمانده ماندگار
نقش شهید سرلشکر منصور ستاری در جایگاه فرماندهی نیروی هوایی نقشی موثر و ماندگار است. این اثرات هنوز هم قابل درک و ملموس به نظر می رسد. گویی که این آثار، آثاری جاری به شمار میرود.
روزهای سخت جنگ
شهید یاسینی رو به من کرد و گفت آنها مرخصی نرفته بودند، همه شهید شده بودند، یا اسیر، من که پشت تلفن نمی توانستم به شما این مطلب را بگویم. حالا فهمیدی که چرا به مرخصی نمی آمدم.
خدمات ماندگار شهید ستاری به نیروی هوایی
از ابتکارهای فرمانده آسمانی نیروی هوایی در عملیات والفجر ۸ ایجاد یک دفاع متحرک بود که به افزایش توان دفاع هوایی، تسخیر آسمان منطقه نبرد و در نتیجه کسب موفقیت در روی زمین و فتح فاو منجر شد.
پرواز در سکوت
شهید یاسینی روحیه سلحشوری داشت، آنهایی که او را از نزدیک میشناختند معتقدند هیچ گاه تحت تأثیر شرایط بحرانی قرار نمی گرفت و تنها به انجام موفقیت آمیز مأموریت می اندیشید و تا خطری جدی مأموریت را تهدید نمی کرد، از آن منصرف نمیشد.»
مجروحیت مانع پرواز او نبود
شهید یاسینی گرچه جانباز ۵۵ درصد بود و به دلیل رنج فراوانی که از کمردرد میبرد می توانست از پروازهای جنگی امتناع ورزد، ولی عاشقانه به پرواز در میآمد و هیچ گاه مجروحیتش مانع پرواز او نشد
به دنبال گمشده
«شهید اردستانی همواره پیش از آغاز عملیات هوایی، به صورت زمینی در منطقه حضور مییافت و با دقت و اشراف کامل منطقه را بررسی میکرد. نمیدانم چه صفتی برای ایشان بیابم که در برگیرنده تمام زوایای شخصیتی اش باشد. مردی نستوه، دلسوز، شجاع و متعهد بود.»
همراهی لحظه به لحظه
ناو هواپیمابر آمریکا در دهانه ماهشهر ایستاده بود و با موشک کروز عراق را هدف قرار می داد. مسیر این موشک ها دقیقا از روی خاک ما میگذشت. شهید ستاری با اینکه فرمانده نیرو بود به رادار ماهشهر رفته بود و مثل یک نظامی عادی در آنجا فعالیت میکرد.
موفقیت چشمگیر
شهید خلعتبری اطمینان داد طوری ناوچه را بزند که کشتی تجاری صدمه ای نبیند. سپس با یک فروند موشک «ماوریک» چنان به دماغه ناوچه زد که چندین متر آن را از کشتی تجاری جدا کرد و به قعر آب فرستاد.
آتش در بندر بصره
بلافاصله خلبان کابین عقب را صدا زدم و گفتم: من گردش میکنم، شما روی آن کشتی قفل کن. پس از گردش هواپیما، خلبان کابین عقب روی هدف قفل کرد و در چشم به هم زدنی، موشک را شلیک کرد، دوباره گردشی کردم و دومین موشک را نیز رها کرد. آنجا را به جهنمی از آتش تبدیل کردیم و بعد سمت پایگاه را پیش گرفتیم.