به عاقبتم می‌اندیشیدم

  • 1399/02/09 - 15:51
  • تعداد بازدید: 1976
  • زمان مطالعه : 2 دقیقه

به عاقبتم می‌اندیشیدم

خود را به او نزدیک کردم و گفتم: تیمسار! چی شده، کشتیهات غرق شدند؟! شهید یاسینی تأملی کرد و گفت: به عاقبتم می‌اندیشیدم.

به گزارش پایگاه اطلاع‌رسانی شهید ستاری، سرهنگ خلبان احسان فاضلی، همراه و یاور شهید علیرضا یاسینی خاطره‌ای خواندنی از یک مأموریت انجام شده و افتخارآفرین این هم‌پرواز شهید منصور ستاری دارد:

«در مأموریت بازرسی از پایگاه دوم شکاری (تبریز) و در ادامه یک سری بازرسی های سیستماتیک، شهید یاسینی از طرف تیمسار ستاری مأموریت یافته بود تا تعدادی از پایگاه‌های نیروی هوایی را بازرسی کند، افتخار آن را داشتم که در خدمت تیمسار یاسینی باشم. از آنجا که ایشان بر خلاف عرف، فصل زمستان را برای بازرسی از این پایگاه سردسیر در نظر گرفته بود برایم سؤال برانگیز بود.

لذا رو به ایشان کردم و گفتم: تیمسار ببخشید! میشه بپرسم برای چی فصل زمستان را جهت بازرسی انتخاب کرده‌ای؟

خندید و گفت: از روی عمد چنین تصمیمی را گرفته ام تا سایرین تصور نکنند برای گردش و ییلاق می رویم.

کم کم به پایگاه تبریز نزدیک می شدیم. وضعیت هوا بسیار نامساعد بود و توده های ای وی خلبانان را کم نموده بود. در آن شرایط خاص، گمان نمی کردیم که بتوانیم بنشینیم، ولی خلبان با مهارت خوبی که داشت هواپیمای (اف - ۲۷) را از لابه لای ابرها به سمت زمین هدای نشست. برف سنگینی باریده بود و زمین جامه سفید بر تن داشت. بدون هیچ وقفه ای ایستگاه رادار حرکت کردیم.

ایستگاه در ارتفاعات مستقر بود و بالطبع میزان بارش آنجا دو چندان بود، لذا پرسنل رادار که تصور نمی کردند در آن شرایط سخت گروه بازر آنجا عزیمت نمایند، با مشاهده ما اشک شوق و شادی در چشمانشان موج زد. زیرا مسئولان از نزدیک، بیشتر با مسائل و مشکلاتشان آشنا می شدند و این خود می توانست جرقه امیدی در دلهایشان باشد.

تمام روز را به بازرسی از پیشرفتهای حاصله و یافتن مشکلات و موانع موجود پرداختیم. پس از یک روز پرمشغله اما موفق، به سوی استخر و سونایی که فرمانده پایگاه تدارک دیده بود، روانه شدیم تا خستگی روزانه را از تن بگیریم. در این هنگام، شهید یاسینی توجه ام را به خود جلب کرد.

او در نزدیکی و مقابل کوره داغ نشسته و در اندیشه فرو رفته بود. خود را به او نزدیک کردم و گفتم: تیمسار! چی شده، کشتیهات غرق شدند؟! شهید یاسینی تأملی کرد و گفت: به عاقبتم می‌اندیشیدم. با خود میگفتم، من که تحمل گرمای این تنور کوچک را در فاصله سه چهار متری ندارم، چگونه می توانم آتش قهر خداوند را تحمل کنم!

هنگام بازگشت از مأموریت نشستی داشتیم. تیمسار از انجام آن مأموریت موفق، مسرور بود و بنا داشت این گونه بازرسی های خوب و سازنده را برای سایر پایگاه‌ها انجام دهد. شهید یاسینی با انتخاب مجرب ترین افراد و ثابت نگهداشتن اعضای تیم، سعی می کرد بازدهی تیم بازرسی را ارتقاء بخشد.»

 

شهیدعلیرضا یاسینی از یاران شهید منصور ستاری 15 دی ماه 1373 همراه با جمع دیگری از یاران ایشان به درجه رفیع شهادت نائل آمد.

پایان پیام/

 
  • گروه خبری : عمومی,زندگی نامه,مقالات و دست نوشته ها,همسنگران شهید
  • کد خبر : 279
کلمات کلیدی

نظرات

0 نظر برای این مطلب وجود دارد

نظر دهید