هر موقع مشکلی داشتید زنگ بزنید
شهید منصور ستاری هم فرمانده بود و هم یک دوست، هر جا که مشکلی را در بخشی از نیرو یا یکی از پرسنل میدید، بدون معطلی به کمک و حل مشکل میشتافت.
به گزارش پایگاه اطلاعرسانی شهید ستاری، استوار یکم حسین افشاری، از همسنگران شهید ستاری درباره مشکلی میگوید که به دست شهید ستاری حل شد:
«دو بار در منطقه شیمیایی شدم . به دستور تیمسار ستاری از رفتن به منطقه منع شدم و به تهران برگشتم . ولی اثرات شیمیایی شدن در من عارضه زیادی را به وجود آورده بود به طوری که هر از چندی این عوارض عود میکرد و آزارم میدادند .
یک شب ، کلیهام به شدت درد گرفت. همسرم که همیشه تا پای جان از من مراقبت میکرد ، مجبور شد با آژانس به بیمارستان نیروی هوایی انتقالم دهد . ساعت دوازده و نیم شب در بیمارستان بستری بودم که خانمم به من گفت:
این آقا کارتان دارد.
سرم را کمی از تخت بالا گرفتم ، دیدم تیمسار ستاری با لباس شخصی به عیادتم آمدهاند و بالای سرم ایستادهاند . از شدت درد به خودم میپیچیدم به طوری که به سختی میتوانستم حرف بزنم . نیم خیز شدم و خواستم به احترامشان روی تخت بنشینم اما ایشان ممانعت کردند.
آنجا منتظر ماندند تا اینکه سرمم تمام شد. بعد از تزریق سرم و تجویز دارو، پرسنل بیمارستان خواستند با آمبولانس مرا به منزل بفرستند . برای همین اندکی معطل شدیم . تیمسار علت را پرسیدند ، یکی از پرسنل پاسخ داد: منتظر آمبولانس هستیم.
تیمسار گفتند: لازم نیست. من با ماشین خودم ایشان را میبرم.
بدین ترتیب سوار پیکان تیمسار شدیم و به منزل آمدیم. من در طبقه دوم خانههای سازمانی مینشستم و بلوک ما هم فاقد آسانسور درست و حسابی بود . تیمسار زیر بغلم را گرفتند و به داخل خانه بردند.
خانمم از اینکه بیماریام موجب اذیت دیگران میشد ، همیشه ناراحت بود و احساس شرمندگی میکرد . لذا در صدد عذر خواهی برآمد . اما تیمسار ستاری او را دلداری دادند و گفتند:
دخترم ! هیچ وقت ناراحت نباشید ، من وظیفهام را انجام دادهام و تا آنجایی که از دستم بر آید ، در جهت رفع مشکلات ایشان کار میکنم. من هرگز شما را فراموش نکردهام.
تیمسار موقع رفتن شماره تلفنشان را به همسرم دادند و اضافه کردند:
هر موقع دچار مشکل شدید با این شماره به من زنگ بزنید .
این را گفتند و از منزل خارج شدند . خانمم از این همه فداکاری و ایثار اشک خوشحالی در چشمانش حلقه زده بود . در حالی که به تکه کاغذی که تیمسار شماره تلفن را روی آن نوشته بود نگاه میکرد گفت: چه مرد بزرگواری ! خدا عمرش دهد.
سپس رو به من کرد و پرسید:او را میشناختی ؟
یادم افتاد که خانمم ، تیمسار ستاری را تا آن روز ندیده بود و من هم در بیمارستان به خاطر شدت درد کلیه یادم رفته بود به او بگویم که این آقا تیمسار ستاری فرمانده نیروی هوایی است.»
امیرسرلشگر منصور ستاری در 15 دی ۱۳۷۳ در سانحه سقوط هواپیما در نزدیکی فرودگاه اصفهان به همراه تعدادی از افسران بلندپایه نیروی هوایی و همرزمان اش به درجه رفیع شهادت نائل آمد.
پایان پیام/
نظر دهید