صمیمی چون «منصور»
آنطور که امیر محمد رفیعی میگوید، از سال چهل و پنج میشناسدش. از دوران دانشکده افسری در یک گروهان بودند و منصور، ارشد این گروهان بود.
این همسنگر شهید منصور ستاری از پاکی و صمیمیت فرمانده میگوید و خاطرهای خواندنی به یاد میآورد که در ادامه میخوانیم:
«بهجرأت قسم میخورم که ستاری فرمانده نیروی هوایی ارتش، همان منصور دوران دانشکده افسری بود، همه جوره، همان آدم سال های چهل و پنج تا چهل و هشت، هیچ تغییر نکرده بود.
این قدر این آدم در عقایدش ثابت قدم بود دوره دانشجویی هیچ وقت ندیدم نمازش ترک شود؛ در اردو، در جنگل، در کویر و در خود دانشکده...
آخرین دیدارمان در سال های دور، بر می گردد به سال چهل و هشت. بعدش که در سمان تمام شد، من برای دوره پرواز رفتم ایتالیا. او هم برای دوره فنی رفت امریکا. دیگر همدیگر را ندیدیم تا سال هفتاد، آن سال من پیگیر این بودم که برای بچه های هوانیروز، لباس فرم تهیه کنم. آن روزها با آمریکا قطع رابطه بودیم و هیچ لباس نظامی ای از آن جا وارد نمی شد. به عنوان مسئول تجهیزات پروازی هوانیروز، به هر دری می زدم برای تامین لباس بچه ها۔ یک روز رفته بودم نیروی هوایی، پیش فرمانده لجستیکشان.
یک نیمساری بود که الان اسمش یادم نمیآید. سر ناهار پرسید: «از بچه های کدوم دوره هستی و کی درست تمام شد؟» گفتم: «سال چهل و هشت. هم دوره ای بودم با تیمسار ستاری» بعد فوری گفتم: «این روزها در دسترس هست؟ میشه ببینمش؟» خندید و گفت: «چرا که نه. تیمسار ستاری همیشه در دسترسه» سریع بلند شد و رفت کنار میزش و تلفن زد به ستاری. تا گفت فلائی این جاست و می گوید دوست دارم تیمسار ستاری را ببینم، دیدم دارد می خندد، ستاری بهش گفته بود: «بهش بگو من هم با اشتیاقی دوست دارم ببینمت. دوست دارم سریعا تو اتاق من باشی.» غذا را نیم خورده رها کردیم.
وقتی رفتم در اتاق ستاری، انگار نه انگار که شده است فرمانده نیروی هوایی ارتش ایران. وقتی بغلش کردم، انگار همان منصور، دانشجوی دانشگاه افسری را بغل کرده ام. نتوانستم جلوی خودم را بگیرم. گریه ام گرفت. پرسید: «چرا گریه می کنی؟» گفتم: « از این همه بزرگ منشی تو» دستمال کاغذی آورد و اشک هایم را پاک کردم و نشستیم به حرف زدن...»
امیر سرلشکر منصور ستاری پانزدهم دیماه 1373 در سانحه هوایی نزدیک فرودگاه اصفهان همراه با جمعی از فرماندهان نیروی هوایی به درجه رفیع شهادت نائل آمد.
گزارش از پایگاه اطلاعرسانی شهید ستاری
پایان پیام/
نظر دهید