درسی از شهامت

  • 1399/02/09 - 15:52
  • تعداد بازدید: 2775
  • زمان مطالعه : 3 دقیقه

درسی از شهامت

آن روز کسی رهبری دسته را به عهده داشت که همه به مهارت و شهامتش ایمان داشتیم و آن شهید یاسینی بود. پس از توجیه و هماهنگی های لازم توسط رهبر دسته و انجام کارهای مقدماتی پرواز، سوار هواپیما شده به سوی باند حرکت کردیم.

به گزارش پایگاه اطلاع‌رسانی شهید ستاری، روزهای دفاع مقدس برای همه دلاورمردان عرصه دفاع هوایی، اگرچه دشوار بود اما خلاقیت و ابتکارهایشان تیشه‌ای بود بر دل کوه مشکلات.


سرهنگ خلبان سید علی خرازیان پیشکسوت نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران و از یاران شهید علیرضا یاسینی است. سرهنگ خرازیان خاطره‌ای از این هم‌پرواز شهید منصور ستاری دارد که خواندنی است:


 


«هنوز ساعتی از بازگشت دسته پروازی که صبح برای عملیات رفته بود، نگذشته بود، مأموریت دیگری به ما ابلاغ شد. در این مأموریت سه فروند هواپیما در یک دسته پروازی برای زدن تأسیسات برق بغداد آماده شدند. آن روز تا ساعت ۴ بعد از ظهر منتظر اجازه پرواز بودیم، ولی به علتی از ستاد (عملیات) اعلام شد که مأموریت به روز بعد موکول شده است.

صبح روز بعد، چهار فروند هواپیما را آماده کرده و برای پرواز شماره داده بودند. شماره چهار به عنوان رزرو بود. تا چنانچه یکی از هواپیماها به عللی عیب آورد به جای آن به مأموریت اعزام شود.

 

آن روز کسی رهبری دسته را به عهده داشت که همه به مهارت و شهامتش ایمان داشتیم و آن شهید یاسینی بود. پس از توجیه و هماهنگی های لازم توسط رهبر دسته و انجام کارهای مقدماتی پرواز، سوار هواپیما شده به سوی باند حرکت کردیم.هواپیمای شماره ۴ نیز با ما تا سر باند پروازی آمد. از آنجایی که در هیچ یک از هواپیماهای دسته عیبی مشاهده نشد، آن هواپیما به شیلتر برگشت و ما سه فروندی به سوی آسمان بال گشودیم.

 

هنوز دقایقی از شروع پروازمان نگذشته بود که از طریق رادار اعلام شد، هواپیمای تانکر در ۲۰ مایلی؟ غرب اهواز منتظر شماست. به نزدیکی اهواز رسیده بودیم که جناب یاسینی گفت:شماره دو، تا ۵ ثانیه دیگر به هواپیمای تانکر میرسیم، خودت را آماده کن بعد از من سوخت بگیری!

چون مأموریت در عمق خاک عراق بود و باید در ارتفاع خیلی پایین پرواز می کردیم، سوخت بیشتری نیاز داشتیم. بعد از شماره یک، من و بعد از من شماره 3 (جناب سعیدی) هم از هواپیمای تانکر سوخت گرفت و به طرف غرب ادامه پرواز دادیم. وقتی از مرز رد شدیم، ارتفاع را آنقدر کم کردیم که جز چند متر با زمین فاصله نداشتیم.

تا آن روز بارها به مأموریتهای برون مرزی و گشتی رفته بودم، ولی تا این حد در ارتفاع پایین پرواز نکرده بودم. با نزدیک شدن به هدف آرایش خود را تغییر داده، اوج گرفتیم و با شیرجه ای بمبها را روی تأسیسات رها کردیم. در همین لحظه شماره ۳ توسط پدافند دشمن مورد هدف قرار گرفت و صدمه دید. جناب یاسینی گفت:

- شماره ۳ به راست گردش کن! در غیر این صورت از سلیمانیه سر در می آوری!

با راهنمایی او هواپیمای شماره ۳ گردش کرد و در جهت ایران قرار گرفت. دوباره جناب یاسینی اعلام کرد:

- شماره ۲، خودت را از مهلکه نجات بده و سریع برگرد به پایگاه.

 

من طبق دستور ایشان گردش کرده و سمت پایگاه را در پیش گرفتم. جناب یاسینی که شماره یک بود، پشت سر و کمی بالاتر از شماره ۳ پرواز می کرد، که اگر کمکی نیاز داشت او را راهنمایی کند. احساس مبهمی از غم و شادی دلم را فرا گرفته بود. شادی از اینکه هدف را به خوبی زده بودیم و برق جنوب شرقی بغداد به کلی قطع شده بود و غم سنگینی ناشی از احتمال سقوط هواپیمای شماره ۳.

 

مدتی به پرواز ادامه دادم و هر از چندی به شمار؛ ۳ نگاه می کردم که آیا قادر به ادامه پرواز هست یا نه، تا اینکه از مرز گذشتیم و در پایگاه مربوطه هر سه فروند به سلامت فرود آمدیم. به هواپیمای شماره ۳ آسیب جدی وارد نشده بود، ولی من در این مأموریت درسی از رشادت و شهامت از شهید یاسینی یاد گرفتم. زیرا در آن موقعیت که هر لحظه احتمال اصابت موشک یا گلوله توپ ضدهوایی به هواپیمایش می رفت، به جای اینکه خود را از مهلکه نجات دهد، گردش کرد و پشت سر هواپیمای صدمه دیده قرار گرفت تا به او کمک کند که بتواند هواپیما را به سلامت در پایگاه فرود آورد.»

 

شهید یاسینی از یاران شهید منصور ستاری 15 دی ماه 1373 همراه با جمع دیگری از یاران ایشان به درجه رفیع شهادت نائل آمد.

پایان پیام/

 
  • گروه خبری : عمومی,برگزیده ها,زندگی نامه,مقالات و دست نوشته ها,همسنگران شهید
  • کد خبر : 278
کلمات کلیدی

نظرات

0 نظر برای این مطلب وجود دارد

نظر دهید