زنگ نو بر زنگارها می‌نواخت

  • 1399/04/28 - 09:34
  • تعداد بازدید: 2080
  • زمان مطالعه : 5 دقیقه

زنگ نو بر زنگارها می‌نواخت

برای برترین شدن، بهترین شدن بسیاری رنج‌ها لازم است، اما اثرمندی و ماندگاری همان چاشنی اسرارآمیزی است که کم‌تر کسی بدان آگاهی دارد. این کیمیای دست نایافتنی، پازلی است هزارنقش از ویژگی‌های بزرگ و کوچکی که مجموعه‌شان تصویری کامل می‌سازند؛ تصویری از یک فرمانده تمام‌عیار.

سرتیپ محمد رفیع رضوی که از فرماندهان پیشکسوت نیروی هوایی است، از تجربه نقش‌آفرینی چنین فردی آن هم در عالی‌رتبه‌ترین مقام نیروی هوایی نکته‌های شنیدنی دارد. این فرمانده پیشین پایگاه هوایی مشهد، معتقد است از منصور ستاری می‌توان به عنوان یکی از فرماندهانی که به قول خودمانی حلال مشکلات بودند یاد کرد. از نظر او که فرصتی همراهی با منصور ستاری را داشته است، دغدغه‌مندی و توجه به جزئیات، آن‌هم در شرایطی که بار مشکلات کلان نیرو نیز بر عهده او بود، ویژگی است که تیمسار ستاری را فرمانده‌ای برجیته و منحصر به‌فرد می‌سازد.


تیمسار رضوی از دوران فرماندهی‌اش و پیوندی که با درس‌های آموخته از شهید سرلشکر ستاری خورده است، نکته‌هایی خواندنی بیان می‌کند که در ادامه می‌خوانیم:


«من از بوشهر به مشهد منتقل شده بودم و به محض این‌که مسئولیت فرماندهی پایگاه هوایی مشهد را به عهده گرفتم، برای نخستین بار سرلشکر شهید ستاری به این پایگاه آمد. عادت همیشگی فرمانده، این بود که اگر به مشهد می‌آمد نخست به زیارت حضرت امام رضا (ع) مشرف می‌شد. با همان هواپیمای فرندشیب؛ اگرچه هواپیمای جت‌استار و هواپیماهای دیگری هم در اختیار داشت. پس از زیارت، به پایگاه هوایی می‌آمد و انجام کارها تا پاسی از شب دنبال می‌شد.


 





«فرمانده نهاجا در حال پیگیری احداث پایگاه هوایی بیرجند»



 


وقتی که خانواده شهید ستاری در مهمانسرای نهاجا حضور داشت، همسرم با همسر ایشان گفت‌وگویی داشت و از همسر شهید شنیده بود که فرمانده نیروی هوایی حتی در تعطیلی‌ها هم به کارهای تأسیساتی منزل می‌پردازند. حتی گیره لوله‌ای داشتند که برای پیچ انداختن و لوله کشی به کار می‌رفت. در منزل کار ترمیم لوله‌ها که عمدتا فرسوده یا سوراخ می‌شدند، خودش دست به آچار می‌شد و مشکل را حل می‌کرد؛ چراکه به کارهای تأسیساتی کاملا آشنا بود. این تسلط و آشنایی شهید ستاری به کارهای تأسیساتی بار دیگر هم بر من اثبات شد؛ وقتی که در مشهد یک ساختمان داشتیم که دارای 100 اتاق بود؛ از همان ساختمان‌های قدیمی که بر اثر سکونت جنگ‌زده‌ها کاملاً به مخروبه‌ای تبدیل شده و در آستانه از بین رفتن بود. یکی از دفعاتی که شهید ستاری برای بازدید به مشهد آمد، ایشان را دعوت کردم تا از این ساختمان بازدید کند. وقتی وضعیت نابه‌سامان را دید توضیح خواست. شرایط را و این‌که امکانات بسیار اندک چه بر سر این ساختمان آورده مفصل توضیح دادم.


شهید ستاری تأکید کرد این ساختمان به زودی باید تخلیه و سامان‌دهی شود؛ از ما خواست کار را بی معطلی شروع کنیم. بودجه لازم برای این کار را تخصیص دادند و کار شروع شد. با پیگیری‌های شهید ستاری و هماهنگی‌هایی که به دستور ایشان صورت گرفت، این ساختمان از یک مخروبه، به محلی مناسب برای اسکان زائرانی که از پرسنل بودند بدل شد. سال 72 بود که کلید این کار با حمایت تیمسار ستاری  کلید خورد. این موضوع همزمان شد با هنگامی که نامم برای تشرف به خانه خدا درآمد؛ اما با این که بی صبرانه مشتاق زیارت حریم امن الهی بودم، به قدری فعالیت‌ها فشرده بود که فرصتی برای این کار دست نمی‌داد. فرماندهی نیروی هوایی اما مصوبه‌ای برای اعزام این دست افراد به حج صادر کردند و من عازم مکه مکرمه معظمه و مدینه منوره شدم.


وقتی برگشتم حادثه‌ای اتفاق افتاده بود که همکارانم برای من نقل کردند. در فرآیند بازسازی ساختمان، تعداد زیادی از افسران معاونت‌های نیرو هم در خدمتشون بودن. شهید ستاری هنگام بازدید به سربازی در حال ماله کشیدن یک دیوار بر‌می‌خورد که مشغول گچ‌کاری است. خسته نباشیدی می‌گوید و از سرباز می‌پرسد آن قابلمه چیست؟ سرباز توضیح می‌دهد که ناهارش را به دلیل  گچ‌کاری فرصت نداشته بخورد. تیمسار هنگامی‌که وضع سرباز و ناهاری را که کیفیت چندانی نداشته و سرد هم شده می‌بیند، به فرماندهان گلایه می‌کند؛ تیمسار گفته بود چرا برای کسی که به اندازه یک بنا برای شما کار می‌کند ارزش قائل نبوده‌اید و این غذا مناسب او نیست. از همان‌جا مقرر می‌کند برای کسانی‌که در آن پروژه کار می‌کنند غذاو شرایط مناسبی فراهم شود.


اما فرمانده به همین جا بسنده نمی‌کند. همان‌جا کاپشنی را که  به تن داشت، در می‌آورد، ماله به دست می‌گیرد و  مشغول کمک به سرباز می‌شود. سرباز بهت زده می‌گوید که شما که گچ‌کاری نمی‌دانید و نمی‌توانید. اما وقتی کار شهید ستاری را می‌بیند بهت‌زده می‌شود.


مهارت بالای شهید ستاری  همه را شگفت‌زده کرده بود و با این‌که فرماندهان اصرار داشتند ایشان کار را انجام ندهد، اما تیمسار به کار ادامه داد.این موضوع به من و همکارانم اثبات کرد، برای این‌که فرمانده شوی باید بسیاری ویژگی‌ها را در خود داشته باشی، اما تبدیل شدن به فرمانده‌ای اثرگذار و ماندگار، از چند ویژگی فراتر است. خصلت‌هایی که شاید از یک فرمانده بعید به نظر برسد اما جایگاه و نقش او را متمایز می‌کند. شهید منصور ستاری سرشار از این ویژگی‌ها بود، ویژگی‌هایی که او را از دیگر نمونه‌ها، متمایز می‌ساخت.»


 


امیر سرلشکر شهید منصور ستاری، فرمانده نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران پانزدهم دی‌ماه 1373 همراه با جمعی از فرماندهان نیروی هوایی در سانحه هوایی نزدیک فرودگاه اصفهان به درجه رفیع شهادت نائل آمد.


 


 


گزارش از پایگاه اطلاع‌رسانی شهید ستاری


پایان پیام/


 


 

  • گروه خبری : عمومی,برگزیده ها,اسلایدر,زندگی نامه
  • کد خبر : 110
کلمات کلیدی

نظرات

0 نظر برای این مطلب وجود دارد

نظر دهید