الگوی واقعی «ما می‌توانیم» بود

  • 1400/06/25 - 13:00
  • تعداد بازدید: 1830
  • زمان مطالعه : 14 دقیقه

الگوی واقعی «ما می‌توانیم» بود

اگرچه که او را به عنوان افسر نابغه رادار می شناسند اما این مانع نبود که سایر قسمت های مهم نیروی هوایی از هوش سرشار شهید ستاری بی بهره بمانند.

 

«حسین مشهدی ابراهیمی» که در سال 1350 وارد نیروی هوایی ارتش شده بود و در طول خدمت خود در واحد پشتیبانی و تولید(که تا پیش از انقلاب با نام هنگ نوسازی شناخته می شد) مشغول به خدمت بود بارها از نبوغ شهید ستاری در قسمت تخصصی خودش گفت و اینکه ستاری چگونه روحیه ما می توانیم را در نیروی هوایی تثبیت کرد. مشهدی ابراهیمی در کوران جنگ تحمیلی مسئولیت معاونت شعبه صفحات فلزی را عهده دار بود و در زمان فرماندهی شهید ستاری به سمت مسئول کل صفحات فلزی منصوب شد. آخرین سمت خدمتی او نیز ریاست کل کارخانجات مرکز پشتیبانی و تولید نیروی هوایی بود و در این گفتگو به روابط کاری خود با شهید ستاری اشاره کرده است.

 

رمز موفقیت شهید ستاری در پیشبرد امر مهم خودکفایی چه بود؟

 

یکی از رموز مهم موفقیت ایشان در این موضوع، سرکشی و بازدید همیشگی و روزانه از مهم ترین قسمت های تحت امر خود بود و چون ما در قسمت پشتیبانی و تولید بودیم، در برخی از روزها امیر ستاری سه بار به قسمت ما می آمدند تا از پیشرفت کار اطمینان حاصل کنند. روزهایی داشتیم که تا 11 شب به کار می پرداختیم و ساعت کار برای ما مشخص نشده بود. علاوه بر این شهید ستاری به ما آموخت که به پیش رو نگاه بیندازیم و از تمرکز بر گذشته خودداری کنیم. در قسمت ما از آنجایی کار نوسازی آغاز شد که امیر ستاری گفتند ما می توانیم. تلاش کنیم هر چه در توان داریم به منصه ظهور برسانیم چرا که امروز مملکت مال خود ماست.

ما در گام نخست دو نوع «کفت» یا همان رادار کورکن ساختیم که مورد بازدید رهبر معظم انقلاب اسلامی قرار گرفت. این کفت ها را برای نخستین بار در خلیج فارس روی هواپیماها آزمایش کردیم که شکر خدا جواب مثبت گرفتیم. شهید ستاری در ابتدای هر پروژه از ما می خواستند که نیازهای خود را برای انجام کار اعلام کنیم و بعد از آن با تمام قوت کار را جلو می بردیم. به لطف خدا اکثر اوقات نیز موفق می شدیم چرا که می دانستیم فرمانده از ما حمایت می کند و مهم تر از آن، هر آنچه را که می خواستیم برای ما تهیه می کرد.

کار ما در خودکفایی با سرعت خوبی پیش می رفت و اواخر کار نیز بجث طراحی و تولید خودروی ملی پیش کشیده شد. سربازی به نام «رضا میکائیلی» پیش ما آمده بود و شهید ستاری با معرفی ایشان از ما خواستند که ببینیم طرح این سرباز چیست. من قسمت های مختلف واحد و امکانات را به آن سرباز نشان دادم که او نیز در پایان بازدید به من گفت که می توانم یک خودرو بسازم. من به او گفتم که اینجا نیروی هوایی است اما او گفت که توانایی و طرح من ساختن ماشین است و حال بعد چه می شود خدا می داند. من طرح آن سرباز را در کمیسیون های مربوط و با امیر ستاری و امیر غلامی مطرح کردم. آنها نیز ضمن پذیرش همه امکانات لازم را در اختیار آن سرباز قرار دادند تا بالاخره موفق به تولید خودرو شدیم. البته عمر امیر ستاری کفاف نداد که کار نهایی خودرو را ببیند. نام آن خودرو را نیز به یاد شهید منصور ستاری، «شمس» انتخاب کردیم. البته نام ایشان همواره درخشان باقی می ماند و من ایشان را به عنوان پدر خود فراموش نخواهم کرد.

 

مهم‌ترین خط قرمز شهید ستاری در کار با افراد مختلف چه بود؟

 

تنها چیزی که شهید ستاری را به شدت آزار می داد «دروغ» بود. به طوری که اولین دروغ مقابل ایشان، آخرین آن بود چرا که شهید ستاری با شخص دروغگو دیگر هیچ کاری نداشت. در عین قاطعیت بسیار مهربان بود و از بعد روانی به خوبی نیروها را می شناخت. شناخت او از نیروها به شکلی بود که اگر احساس می کرد، کسی نیاز به صحبت کردن و هم دلی دارد، به صحبت کردن با او می پرداخت و آن شخص هم به راحتی با شهید ستاری درد دل می کرد. خیلی ها با دیدن فرمانده نیرو خجالت می کشند و کنار می رفتند اما من به راحتی مشکلات را با ایشان در میان می گذاشتم. خیلی ها هم از ایشان ایراد می گرفتند که چرا یک افسر معمولی اینقدر راحت با شما صحبت می کند که شهید ستاری به خوبی از من حمایت کرده و از دیگران هم می خواستند، مشکلات نیرو را بدون پرده به ایشان منتقل کنند. پس از آمدن به قسمت ما، بلافاصله به سراغ من می آمدند و نظر من را می خواستند. من هم از این کار ایشان خجالت زده می شدم اما شهید ستاری از من می خواستند که نظراتم را برای پیشرفت کار ارائه دهم و می گفت این نظرات برای من مهم است.

 

این روحیه شهید ستاری چه تاثیری بر کارهای شما گذاشت؟

 

ما در اوایل کار وقتی می خواستیم قطعه جدیدی درست کنیم، کمی تامل می کردیم اما اواخر کار به دلیل این رفتارهای شهید ستاری، هر کاری که می آوردند، می گفتیم می شود. شهید ستاری می گفت که لااقل کار را ببینید بعد نظر بدهید اما روحیه ما چنان تقویت شده و بالا رفته بود که بدون مقدمه و نظر اولیه آن کار را قبول می کردیم. روزی شهید ستاری کنترل باکس هواپیمای اف 14 را پیش ما آوردند و گفتند این از رده خارج شده است. ببینید چه کاری می توانید انجام دهید.

من بلافاصله گفتم که می شود! امیر غلامی تاکید کردند که قطعه متعلق به اف 14 است، آیا از پس آن بر میایی؟! که من گفتم می شود. ما آن قطعه را پس از رفتن همه نیروها و با همکاری دو تن از همکاران(از جمله آقای خشنود که در کار خود بسیار متخصص بودند) را باز کردیم. دیدیم که یک قطعه الکترونیک سوخته است و همین امر موجب شده که دیگر قسمت هیدرولیک هم کار نکند. آمریکایی ها طوری طراحی کرده بودند که کسی به راحتی از طرز کارش سر در نیاورد اما ما مشکل را بر طرف نموده و برای سنجش نهایی به قسمت تستر فرستادیم. پس از موفقیت آمیز بودن آزمایش، یکی از روزهای بسیار خوب امیر ستاری رقم خورد. البته هم ایشان و هم امیر غلامی ما را بی نصیب نگذاشتند و ما را تشویق کردند. با ساختن این قطعه، ترس موجود در نیروی هوایی ریخت. در دوران پیش از امیر ستاری تا می خواستیم به یک قطعه دست بزنیم، می گفتند مسئولیت دارد. من از این قبیل حرفها(مسئولیت دارد) در دوران امیرستاری نشنیدم و این کار باعث شد تا کارها به خوبی پیش رود.

 

سیستم تشویق ایشان به چه ترتیبی بود؟

 

امیر ستاری، سیستم تشویقی خوبی داشتند و معمولا پس از هر پروژه موفقیت آمیز به تناسب کاری که هر فرد کرده بود از یک تا چند سال ارشدیت برای وی در نظر می گرفتند.

 

در طول مدت همکاری با شهید ستاری از چه طرح هایی رونمایی کردید؟

 

یک طرح ما همان «کفت» بود که به خط تولید هم رسید. البته بعدها به روز شد و با تکنولوژی روز مطابق گردید. «تعادل نویز» فانتوم هم از دیگر کارها بود که با همکاری قسمت موتور جت به اتمام رسید. علاوه بر این هر آنچه که تعمیرات در رادار، ون های راداری، نوسازی و تعمیرات آن و بسیاری از کارهای دیگر در آن زمان صورت گرفت. 

 

شهید ستاری در زمان اجرای این پروژه ها صرفا فرمانده نیرو بودند یا مشاوره و اجرایی نیز ارائه می دادند؟

 

علاوه بر اینکه فرمانده نیرو بودند، نظر فنی و تخصصی ایشان هم خیلی مهم بود. خصلت شهید ستاری این بود که اگر صد پروژه در دست داشتند، به طور هم زمان همه را به خوبی سرکشی می کردند.

من فرماندهان متعددی تا پیش از شهید ستاری تجربه کردم(از زمان تیمسار خاتم به بعد) که به نظرم هیچ کدام از آنها انگیزه وتوان پیگیری شهید ستاری را نداشتند.

 

چه ویژگی هایی شهید ستاری را نسبت به سایرین متمایز می کرد؟

 

شهید ستاری، تدبیر بسیار خوبی در پیشبرد کارها به خرج می دادند. علاوه بر این کاری را که احساس می کردند، شدنی است تا لحظه آخر پیگیری می کردند تا جایی که به ما می گفتند هر وقت خسته شدید بروید اما به ساعت نگاه نکنید. برای ما مثال می زندند و می گفتند که مگر از منطقه خبر ندارید که چه خبر است؟! مگر آنها شب و روز دارند؟ مگر آنها ساعت دارند که ما داشته باشیم؟ ما باید آنها را حمایت و پشتیبانی کنیم .

ویژگی متمایز دیگر شهید ستاری، توانمندی بسیار خاص ایشان در سخنوری بود به نحوی که اگر دو ساعت صحبت می کردند از سرباز تا فرمانده احساس خستگی نمی کردند . حضور مستمر ایشان، دیگر ویژگی شهید ستاری بود. ایشان هیچ کاری را تلفنی و پس از طی سلسله مراتب پیگیری نمی کردند بلکه خودشان در محل انجام کار حاضر می شدند. برای مثال یک روز برنامه ای در عقیدتی سیاسی برگزار شده بود و قرار بود که بعد از برنامه به نماز رفته و پس از آن به اتاق کار خود برویم. لحظه ای که شهید ستاری کفش خود را برای وضو گرفتن درآوردند، از شدت پیاده روی بین انگشتان پای ایشان زخم شده بود و شهید ستاری برای جلوگیری از خونریزی، بین انگشتان پای خود پنبه گذاشتند و ما این را به چشن خودمان دیدیم.

زمانی که شهید ستاری برای بازدید به مکانی می رفتند، در بدو ورود از ماشین خود پیاده می شدند و تمام قسمت ها را پیاده می رفتند تا پس از بازدید از آخرین قسمت سوار ماشین می شدند که همین امر موجب زخم پای ایشان شده بود.

علاوه بر این همانطور که گفتم ایشان از دروغ متنفر بودند و همین موضوع باعث شده بود تا هیچ گزارش نادرستی به ایشان نرسد. همین نکته موجب می شد تا ایشان بر پایه اطلاعات درست تصمیم گیری کنند و به اشتباه نیفتند . رسیدگی به نیازمندان از دیگر ویژگی های شهید ستاری بود؛ برای نمونه پس از پایان جنگ تحمیلی به ایشان و امیرغلامی، زمین هایی به عنوان پاداش دادند که هر دو نفر با فروش زمین ها، چند منزل تهیه کردند و آنها را در اختیار خانواده پرسنل کم بضاعت نیروی هوایی که در جنگ به شهادت رسیدند، قرار دادند. به عبارتی حتی از پاداش خود هم گذشتند.

 

خیلی ها شهید ستاری را به عنوان افسر رادار می شناسند و این تخصص با قسمت تخصصی شما ارتباط چندانی ندارد. چرا نظرات فنی و تخصصی ایشان را می پذیرفتید؟

 

پس از آنکه به مسئولیت رسیدم یک روز خدمت شهید ستاری رفتم و به ایشان پیشنهاد دادم که همه رادارهای از رده خارج شده و آسیب دیده را به ما بسپارند تا آنها را اورهال کنیم.

شهید شهید ستاری پرسیدند که آیا واقعا می توانی؟ من هم گفتم هدف ما درست کردن آنها است و تمام تلاش خود را صرف این کار می کنیم. شهید ستاری برای شروع کار دو ون آوردند که بسیار هم ترکش خورده بود و شهید ستاری می خواست میزان جدیت ما را آزمایش کند. ما توانستیم بیش از 80 درصد آن را اورهال کنیم. شهید ستاری پس از این بسیاری از این کارها را به ما سپردند و ما نیز بسیاری از تجهیزات پدافند را بازسازی کردیم. البته در آن زمان شور و حال خوبی هم در میان نیروها وجود داشت و همه با جان و دل کار می کردند که اگر این نبود، کار ها پیش نمی رفت. همین جا باید بگویم که شهید ستاری طراح خوبی هم بودند و برای نمونه در پروژه شمس، درب و گلگیر آن را طراحی می کردند. گاهی اوقات 6 طرح پیشنهادی می آوردند و گروه طراحان نیز از آن استقبال می کردند چرا که می دانستیم روی طرح های پیشنهادی خود کار می کنند.

 

تعبیری در مورد شهید ستاری وجود دارد مبنی بر اینکه می خواستند نیروی هوایی را به تراز توان آن در زمان ابتدای جنگ برسانند. شهید ستاری در رسیدن به این آرزوی خود تا چه میزان موفق بودند؟

 

ایشان در طول جنگ تحمیلی تنها به این فکر می کردند که نیروی هوایی در عملیات ها کم نیاورد و موفق باشد. پس از آن نیز تلاش کردند که از جنبه های مختلف؛ رفاه پرسنل، روزآمدی تکنولوژی نیروی هوایی، خودکفایی و... نیروی هوایی را در حالت برتری نگه دارند. برای نمونه چند هواپیمای عراقی را به غنیمت گرفته بودیم که عراقی ها می گفتند از رده خاج شده است.

شهید ستاری دستور دادند که آن هواپیماها بررسی و قطعات سالم آنها ضمن شماره گذاری به انبارها منتقل شوند. استفاده مهم دیگر ما از این هواپیماها، شناخت آلیاژ بدنه هواپیما بود چرا که ما تا آن زمان شناخت خوبی از آلیاژ بدنه هواپیما نداشتیم که با ارسال ورق بدنه این هواپیماها به آلومینیوم سازی اراک و انجام آزمایشات مربوطه به دانش فنی بدنه هواپیماها نیز دست یافتیم. خیلی از کارهای بنیادی در زمان ایشان انجام شد که کسی به همین راحتی جرات انجام آن را نداشت. بالاخره او فرمانده یک نیروی خیلی مهم بود و اشتباه او بسیار بزرگ و عملکرد مثبت او نیز بسیار مهم جلوه می کرد. جسارت مثال زدنی ایشان موجب شد تا همه گروه ها فعال شوند و پروژه های بزرگی را پیگیری کنند.

 

چه جنگنده‌های معروفی در بین آنها بود؟

 

سوخو 24، سوخو 22، توپولوف و چند مدل دیگر در بین آنها بود.

 

شهید ستاری چه پروژه های در دست کار در زمان شهادت خود داشتند؟

 

در قسمت ما همان پروژه خودروی ملی یا «شمس» بود که تنها رنگ آن باقی مانده بود. پس از شهادت ایشان به قدری ناراحت بودیم که گویی پدر خود را از دست دادیم. امیر غلامی یک روز آمدند و گفتند آیا با این ناراحتی و مسکوت گذاشتن پروژها، کار خوبی می کنید؟! الان هم باید با همان توان قبلی به کار خود ادامه دهید تا روح شهید شاد شود. با همین تزریق روحیه بود که کار را دنبال کردیم و بالاخره پروژه شمس و سایر پروژه ها را به نقطه نهایی رساندیم.

 

اشاره کردید که شهید ستاری را مانند پدر خود دوست داشتید. با توجه به اینکه اختلاف سنی چندانی میان شما و شهید ستاری وجود نداشت چگونه این حس صمیمی در میان شما ایجاد شد؟

 

شهید ستاری به من و سایر نیروها بسیار محبت داشتند. هرگاه که مشکلات پرسنل را با ایشان در میان می گذاشتم به هیچ عنوان ناراحت نمی شدند.

برخی به من ایراد می گرفتند که چرا این موضوعات را با وی در میان می گذاری؟! خودم یک بار از ایشان پرسیدم که آیا از طرح این قبیل موضوعات ناراحت می شود که خیلی محکم جواب دادند اصلا اینگونه نیست.

 

به نظر شما اگر ما امروز از نعمت حضور شهید ستاری بهره مند بودیم، چه کاری را برای نیروی هوایی در اولویت قرار می دادند؟

 

اینقدر می دانم که در صورت حضور ایشان می توانستیم به پیشرفت های بسیار خوب و قابل توجهی در نیروی هوایی برسیم.

حساسیت ایشان به نیرو و حتی اموال آن چنان بود که اگر می دیدند یک پیچ به زمین افتاده است و کسی آن را نمی دید، از کنار آن نمی گذشت بلکه آن را بر می داشت و با نشان دادن پیچ به من می گفت که این بیت المال است و جای آن روی زمین نیست! ایشان با این کار و حضور به من درس می داد که حتی از یک پیچ هم مراقبت کنم. ایشان با گفتار و رفتار قاطع خود(علی رغم مهربانی) درس های فراوانی به من دادند.

ستاری فرمانده جامع الاطرافی بود و اینگونه نبود که تنها به قطعه سازی فکر کند بلکه به فکر رفاه پرسنل هم بود. برای نمونه یک بار از کنار استخر هتل نیروی هوایی عبور می کردیم که آن زمان سر باز بود. به من گفتند که ببین چه امکاناتی در تاسیسات وجود دارد تا این استخر را سرپوشیده کنیم و پرسنل هم از آن استفاده کنند. ضمن آنکه تاکید کردند پولی نداریم اما با امکانات موجود، استخر را سرپوشیده کنید. فردای آن روز از من پرسیدند که چه شد و همین خصوصیت ایشان باعث می شد که تلاش کنیم تا در برابر سوال فرمانده بی پاسخ نمانیم. واقعا هم انجام می دادیم.

 امیرسرلشکر منصور ستاری ۱۵ دی ماه ۱۳۷۳ در سانحه سقوط هواپیما در نزدیکی فرودگاه اصفهان به همراه تعدادی از افسران بلندپایه نیروی هوایی به شهادت رسید. یاد و نام او و دیگر شهیدان دفاع مقدس گرامی باد.

 پایان پیام/

گزارش از پایگاه اطلاع‌رسانی شهید ستاری

 منبع:ماهنامه فرهنگی تاریخی یاران شاهد

 

 

  • گروه خبری : عمومی,زندگی نامه
  • کد خبر : 463
کلمات کلیدی
مدیر محتوا
خبرنگار

مدیر محتوا

نظرات

0 نظر برای این مطلب وجود دارد

نظر دهید