پذیرای تغییرها
سال 1364، مسول لشکر 14یگان دریایی ویژه امام حسین بود و به واسطه شهید عباس بابایی در جزیره خارک خدمت رسانی کرد. روزهای آشنایی و دوستی با دو فرمانده بزرگ، ریشه در کوران حملات دشمن و روزهای دشوار جنگ دارد.
سال 1364، مسول لشکر 14یگان دریایی ویژه امام حسین(ع) بود و به واسطه شهید عباس بابایی در جزیره خارک خدمت رسانی کرد. روزهای آشنایی و دوستی با دو فرمانده بزرگ، ریشه در کوران حملات دشمن و روزهای دشوار جنگ دارد.
سرهنگ حسین صادقزاده که از همسنگران دو فرمانده ماندگار نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران یعنی امیر سرلشکر منصور ستاری و شهید عباس بابایی است، او از قرارگاه رعد به عنوان نخستین نقطه آشنایی با شهید منصور ستاری نام میبرد. این پیشکسوت نهاجا، گفتنیهای جذابی از این دو شهید والامقام دارد که در ادامه میخوانیم:
شهید بابایی، از من خواستند به او و بزرگانی چون شهید ستاری که به تازگی سنگ بنای قرارگاه رعد در اهواز را میگذاشتند، ملحق شوم. قرارگاه رعد را خودمان راه اندازی و تجهیز کردیم و یک نیروی هوایی در مقایس جمعوجور در اهواز که به نوعی خط مقدم مبارزه با حملات هوایی دشمن بود، شکل گرفت.
آغاز دیدار در «رعد»
در همین شرایط بود که عملیات والفجر 8 آغاز شد. در این زمان بود که برای اولین بار شهید ستاری را با لباس کار و سرهنگی در شادگان دیدم. فردا شب آن روز شهید ستاری مرا به بندر امام احضار کردند. وقتی رسیدم به من گفتند که بروم لب بهمن شیر که هاگ ها مستقر هستند و باید این هاگ ها را به آن طرف آب منتقل کنید. وقتی رسیدم خوشبختانه به کمک بچههای سپاه هاگ ها منتقل شده بود.
«شهید منصور ستاری و سرهنگ خسرو خطیب قوامی»
به دستور شهید بابایی در پایگاه هوایی امیدیه دفتر قرارگاه رعد را تشکیل دادیم و به عنوان مسوول دفتر کارم را آغاز کردم. در این دفتر بود که با شهید ستاری بیشتر آشنا شدم. شهید ستاری دقت و جدیت مثال زدنی داشتند و زمانی من در آن دفتر حضور داشتم، درسهای زیادی از ایشان آموختم؛ به مدد ایشان و دیگر دستاندرکاران قرارگاه، کار دفاع هوایی به خوبی پیش رفت و اوج این توانمندی در عملیات والفجر 8 نمایان شد.
به همین دلیل برخی افراد که در این کار سهمی نداشتند، با شهید بابایی و شهید ستاری به مشکل برخوردند و می خواستند شهید را خراب کنند.
در همین شرایط فرمانده نیروی هوایی بیمار شد و رفت و ما منتظر بودیم ببینیم چه کسی فرمانده می شود ابتدا حکم شهید بابایی را زدند اما شهید نپذیرفت و بعد اخبار اعلام کرد که شیهید ستاری به عنوان فرمانده نیروی هوایی ارتش انتخاب شده است. بابایی دنبال این موضوع بود که هم ارتش لطمه نخورد و هم بازسازی شود و معمار و مهندسی بهتر از ستاری وجود نداشت. قرار بر این بود که شهید بابایی رییس ستاد ستاری شود.
سال 68 و پس از جنگ از شهید ستاری خواستم که مرا از اصفهان به اطراف شهر جای دیگری منتقل کند. شهید ستاری گفت: چرا تهران نمی آیید برای کمک به ما؟ ما کار زیادی داریم. با کمال میل پیشنهاد شهید ستاری را پذیرم . به تهران آمدم و در بخش لجستیکی با پشتیبانی شهید ستاری مشغول به کار شدم.
امیر ستاری فرماندهای بود که پیشنهادات را با آغوش باز میپذیرفت کسانی بودند که پیشنهاداتی به شهید ستاری ارائه می کردند و اگر به پیشرفت کمک میکرد ایشان میپذیرفتند. مثلاً یک سرباز به شهید ستاری گفت ما می توانیم ماشین بسازیم و شهید ستاری به این حرف اطمینان کرد.
شهید ستاری با این کار می خواست بگوید به نیروی هوایی اطمینان کنید و نوآوری را میتوان توسعه داد. با این نوآوری کشور را میتوانیم نجات دهیم. او، میدانست و میتوانست. ماشین را ساخت تا به جامعه نشان دهد که ما جنگنده هستیم اما می توانیم در صنعت نیز حرفی برای گفتن داشته باشیم.
امیرسرلشکر منصور ستاری ۱۵ دی ماه ۱۳۷۳ در سانحه سقوط هواپیما در نزدیکی فرودگاه اصفهان به همراه تعدادی از افسران بلندپایه نیروی هوایی به شهادت رسید.
گزارش از پایگاه اطلاعرسانی شهید ستاری
پایان پیام/
نظر دهید