پایانی خوش بر یک آغاز تلخ
جنگ، روی کاغذ به پایان رسیده و دشمن در ظاهر این پایان را پذیرفته بود. اما آنها که 8 سال مدام، در کوران حملات دشمن، طعم ناجوانمردیها را چشیده بودند به خوبی میدانستند که دشمن بر این عهد نخواهد ماند. از جمله کسانی که در منطقه حضور داشتند و اگاه بودند که دشمن بیکار نمینشیند، شهید منصور ستاری بود.
امیر سرتیپ منصور ستاری همزمان با پذیرش قطعنامه ۵۹۸ بدون درنگ شرایط آماده باش را به نیروهایش ابلاغ کرد. چراکه میدانست عراق از جنوب به شمال عراق تحرکات هوایی داشته است و این موضوع نشانهای بود مبنی بر اینکه دشمن اندیشههای شومی در سر میپروراند.
فرمانده نیروی هوایی دستور داد تا غرب کشور از فرودگاه اضطراری اسلام آبادغرب تا گردنه مهم و راهبردی قلاجه به سمت گیلانغرب تحت کنترل چشمان راداری پدافند هوایی باشد. قصر شیرین، ایلام و روستاهای مرزی دالاهو از دیگر مناطقی بود که تیمسارستاری دستور داد باید این مناطق تحت کنترل قرار بگیرد.
در کشاکش پذیرش قطعنامه و اعلامیه حضرت امام خمینی(ره)، به تدریج تخلیه مناطق عملیاتی از نیروهای نظامی کشورمان و وعقبنشینی از فاو و جزایر مجنون اتفاق افتاد. اینجا بود که حزب بعث عراق ماهیت خودش را بار دیگر نمایان کرد و ضمن هجوم مجدد ارتش عراق به سمت خرمشهر و اهواز، بار دیگر روزهای بسیار سخت برای کشور به وجود آمد.
تیمسار ستاری با اینکه فرمانده بود و مدیریتکننده ان شرایط حساس، مدام در شرایط حساس و شکننده آن روزها، در میدان نبرد حضور داشت. نگرانی برای رزمندگانش را به صورت نمایان میشد در چشمانش دید و نه به عنوان یک فرمانده بلکه در قامت یک دوست، هرجا که کاری بود نقشافرینی میکرد و رزمندگان را قوت قلب میبخشید. رزمندگان نگران بودند و ستاری نگران رزمندگانش.
شهید ستاری که شرایط را انگونه دید، فراخوان داد تا بخشی از همسنگرانش شبانه به سمت پایگاه هوایی نوژه و رادارسوباشی رهسپار شوند.
3 ساعت از نیمهشب گذشته بود و منصور ستاری در مهمانسرای کاروان قدم میزد. منتظر بود آن چند یار همیشگی که از روزهای سخت جنگ باقی مانده بودند گرد هم جمع شوند و مقدمات برای حرکتی نو دوباره آغاز شود.
خستگی را گرچه میشد در چشمان منصور و همسنگرانش ملاحظه کرد، اما بار دیگر سخن از وطن در میان بود و فرصت استراحت باز هم به وقت دیگری موکول شد. فرمانده، دستورات را در خواب وبیداری داد و با پایان نشست، نماز جماعت صبح بود.
از فاصله نماز تنها یک چرت سه ساعته مجال بود. ساعت ۸ صبح ادامه جلسه بود. تا ساعت 10 نیروها راهی کرمانشاه و اسلام آباد غرب شدند.
شهید ستاری دستور داده بود ۸ نقطه اثرگذار برای جایگذاری، سامانه پدافندی هاگ و تعدادی موضع برای اسکایگارد، رادار اورلیکن و توپ ۲۳ میلیمتری تعیین و سامانهها با سرعت تمام مستقر شوند.مهمتر اینکه باند فرودگاه اضطراری، به سرعت خطکشی، نظافت و برای نشستن و برخاستن جنگندهها آماده شود.
مسئول جهاد خودکفایی و مهندسی رزمی گفت برای تحقق چنین کاری آنهم در این فرصت کوتاه، لااقل 200 نیرو نیاز است. ستاری اما فکر همه چیز را کرده بود. گفت مقدمات استقرار این افراد را به سرعت آماده کنند چون از قبل برای این تهداد نیرو دستورات لازم را ابلاغ کرده بود. ظرف کمتر از 4 روز این نیروها به همدان میرسیدند.
در کرمانشاه هم سرهنگ براتعلی غلامی، فرمانده قرارگاه فجر پدافند هوایی هماهنگیهای لازم را صورت میداد. حملههای ریز و درشت عراق به سرعت آغاز شد و اگر این فرصتشناسی به موقع نبود شاید اتفاقات به گونهای دشوار و پیچیدهتر رقم میخورد. اینگونه بود که اغاز دوباره حملات دشمن که میرفت تا پایانی تلخ را رقم بزند، با از خودگذشتگی و هوشمندی به موقع، در آغاز متوقف ماند.
امیر سرلشکر منصور ستاری فرمانده نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران 15 دیماه 1373 در سانحه هوایی نزدیکی فرودگاه اصفهان به درجه رفیع شهادت نائل آمد.
گزارش از پایگاه اطلاعرسانی شهید ستاری
پایان پیام/
نظر دهید