نگاه ویژه به دانشافزایی نیروی انسانی
شهید منصور ستاری راه بر محدودیتها بسته بود و این حرکت، از آغاز راهش چه در دانشکده افسری و چه در مقام فرماندهی نهاجا، ممتد و مستمر بود.
خاطرات ناگفتهای از زندگی و فعالیت کاری این شهید والامقام را از زبان سرتیپ 2 کنترلر شکاری مهندس قدیر توکلی معاون فرماندهی پدافند هوایی در سال 1374 را در ادامه میخوانید:
« آشنایی من با خانواده ایشان از سالهای 1337 آغاز میشود، آن زمان من دانشآموز دبیرستان کارخانه قند ورامین بودم و با اخوی ایشان ناصر ستاری مراوده دوستی داشتم. از طرفی برادر بزرگتر بنده که مروج کشاورزی تعدادی از روستاهای ورامین بود از جمله ولی آباد قرچک زادگاه شهید منصور ستاری را تحت پوشش داشت در تماس نزدیک با مرحوم پدر و خانواده ایشان بود.
از سویی دیگر همزمان شهید بزرگوار هم کلاسی برادر کوچکتر من در مدرسه راهنمایی پوئینک (شهری در ورامین) بود و از این طریق نیز ایشان را میشناختم.
منصور، دانشآموزی تلاشگر و مورد توجه مسئولین مدرسه بود، این آشنایی به همین طریق ادامه داشت تا این که در سال 1341 من از ورامین برای ادامه تحصیل به تهران آمدم و دیگر کمتر با ایشان در تماس بودم.
من در سال 1341 بعد از اینکه دیپلم گرفتم، وارد دانشکده افسری نیروی زمینی شدم. سالهای اول و دوم دانشجویی را گذراندم و سال 1346 دانشجوی ارشد دانشکده یعنی سال سومی شدم. سال سومیها، از آزادیهای بیشتری نسبت به سالهای اول و دوم که هر کدام دارای محدودیت خاص خود بودند برخوردار میشدند. توی محوطه دانشگاه قدم میزدم
یک روز، اتفاقی در دانشکده، منصور را دیدم؛ احوالپرسی کردیم و در حالی که قدم میزدیم، یادی از گذشته کردیم و از احوال بستگان یکدیگر پرسیدیم. من تا محل آسایشگاه خود که در یکی از طبقات ساختمان شماره یک دانشکده بود همراهی کردم و از آن پس دیگر به علت فارغ التحصیلی دیگر ایشان را ندیدم.
سال 1349 پس از یک سال خدمت در مشهد و گذراندن به قلعه مرغی تهران اعزام شدم؛ یکی از روزها که به ستاد نهاجا رفته بودم با یکی از هم کلاسیهای خود که در ضد اطلاعات نیروی هوایی خدمت میکرد برخورد کردم و به من گفت میخواهم بروم دانشکده افسری و تعدادی از فارغالتحصیلهایی را که سهمیه نیروی هوایی هستند، با خود بیاورم؛ تو کسی را میشناسی؟
من، شهید ستاری را که دارای سابقه تحصیلی درخشانی در دوران تحصیل دبیرستان و دانشکده داشت معرفی کردم و ایشان وارد نیروی هوایی شد.
ایشان پس از طی دورههای مورد نیاز، به پست اداره دفتر معاونت عملیات فرماندهی پدافند هوایی دعوت و علاوه بر مسئولیتهایی همچون برنامهریزی و تامین نیروی طرح خارج از کشور، طرح ظفار در کشور عمان را نیز هدایت میکردند و چون از عوامل ستادی محسوب میشدند ارتباطات ما بیشتر شد.
در سال 1365 به عنوان فرمانده به گروه پدافند هوایی اهواز منتقل شدم . این موضوع، مقارن با عملیات کربلای 4 و 5 بود. آن موقع کمبود نیروی متخصص دست و پنجه نرم میکردیم.
من که به توانمندی دانشگاهیها خبر داشتم و میدانستم تخصصهای خوبی در دانشگاه علم و صنعت وجود دارد که شهید ستاری هم از آن آگاه است، پیشنهاد دادم از نیروهای متخصص این دانشگاه استفاده شود؛ اصفهان هم کمتر از اهواز نیست؛ شهید ستاری گفت چهکار کنیم؟ من پیشنهاد دادم که از نیروهای قابل و فارغ التحصیل در رشتههای مهندسی دانشگاهها که به صورت سرباز عادی در دفاتر یگانها انجام وظیفه میکنند استفاده شود، چراکه که از دانش تئوریک بالایی برخوردارند. در این جا هم کارهای عملی را میآموزند و خدمت میکنند ؛ اگر بدبینانه هم نگاه کنیم کار یاد میگیرند؛ حال در نیرو میمانند یا بیرون میروند؛
شهید ستاری، که دیدگاه روشن و آگاهی خوبی نسبت به مسائل داشت، استقبال کرد و با روی گشاده پذیرفت. او، هماهنگیهای لازم را صورت داد و زمینه ورود فارغالتحصیلان برق و الکترونیک آن دوره را به نیروی هوایی فراهم کرد. چند روز بعد، 3 گروهان مهندس فارغ التحصیل برق و الکترونیک وارد پادگان آموزشی قصر فیروزه شدند که تعداد 16 نفر آنها از همکلاسیهای خود من در دانشگاه علم و صنعت بودند.
الحق ایشان منشاء خدمات بزرگی در نیروی هوایی شد و پروژههای بسیاری اجرا کرد، از جمله سیستم تغذیه هوایی منطقه که تا آن زمان به صورت دستی وارد دانشگاهها میشد از آن پس در زمان به طور اتوماتیک وارد سیستم میشد از آنجا که شهید ستاری از هوش و ذکاوت خاصی برخوردار بود.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی نیز برای بهبود کیفیت کار، زحمات زیادی را متحمل شد. مثلاً بخش قابل توجهی از کتابهای آموزشی را شخصاً از انگلیسی به فارسی برگردان کرد. با تسلط خوبی که به زبان انگلیسی داشت مقالات علمی و فنی روز را از مجلات خارجی ترجمه و در اختیار پرسنل علاقهمند قرار میداد یا در نشریات ماهانه نهاجا منتشر میکرد.
ویژگی مهم او این بود که از پیشنهادهای سازنده حمایت میکرد. من در آن سال پیشنهاد پخش امواج رادار هاگ را از دور آنتن مخابراتی در فاصله معینی از رادار اصلی ارائه دادم تا اگر هواپیماهای سوخوی عراقی آنها را مورد هدف قرار دادند به هنگام حمله هواپیماهای مهاجم عراقی بتوانیم آنتن اصلی را به کار گرفته و موفق به شکار هواپیماهای مهاجم شویم.
ستاری از این طرح استقبال کرد و حمایتهای لازم برای شروع کار را صورت داد، اگرچه طرح توسط اساتید دانشگاه علم و صنعت بررسی و تایید شده بود اما مشکلات متعددی فراروی پروژه قرار گرفت که اجرایی نشد. اما شهید ستاری، در طرحهای خلاقانه و اثرگذار، محدودیت قائل نمیشد و از نوآوری، تمامقد حمایت میکرد. یکی از ویژگیهای دیگر شهید ستاری این بود که اگر میدید مسئولین در حین انجام وظیفه اصلی قابلیت اجرای طرحهای عمرانی دیگر را نیز دارند با حداکثر توان زمینه را برای نقشآفرینیشان فراهم میکرد.»
امیرسرلشکر منصور ستاری ۱۵ دی ماه ۱۳۷۳ در سانحه سقوط هواپیما در نزدیکی فرودگاه اصفهان به همراه تعدادی از افسران بلندپایه نیروی هوایی به شهادت رسید. یاد و نام او و دیگر شهیدان دفاع مقدس گرامی باد.
پایان پیام/
نظر دهید