گفتار
فرمانده ذاتی
ستاری ساعتها را چه در حال انجام کار، حین بازدید یا در دفترش میاندیشید و به چیزی میرسید و میگفت الان این کار را بکنید. خلبانان این موارد را در نظر میگرفتند و انتصاب ایشان برای فرمانده نیرو مورد قبول همه بود.
سابقه آشنایی من با شهید ستاری فرمانده فقید نیروی هوایی به اواسط سال 1360 زمانی که بعد از فرار بنیصدر و تغییر تحولات در نیروی هوایی، من در معاونت عملیات نیرو معاونت آموزش مد یکنواختی و هم در مدیریت ایثارگران نیروی هوایی مشغول به کار بودم برمیگردد. شهید ستاری در درجه سرگردی بودند و در مدیریت پدافند مدیریت آموزش بودند. ایشان از همان زمان با توجه به علاقمندی اش به حرفه اصلی خودش پدافند، روی سایت هاگ کار میکردند و تنها خلبان اف14 معاونت عملیات هم من بودم این بود که روزانه یکی دو ساعت با هم مینشستیم و از همان موقع ایشان به امکانات و محدودیت های رادار اف14 علاقمند بود و اینکه چکار کنیم محدودیت ها را به حداقل و امکانات را به حداکثر برسانیم.
رفاقت و دوستی نزدیکی بین ما بود چون هر دو در یک مدیریت بودیم و روزی یکی دو ساعت که به عملیات میآامدم دائما از طرف ایشان مورد سوال بودم که این چطور است، آن چطور است؟ این مد رادار چه میکند آن مد رادار چه میکند؟ این آشنایی و دوستی از نزدیک ادامه داشت تا اینکه به مرور زمان ایشان قبل از فرماندهی در معاونت طرح و برنامه نیروی هوایی شدند.
«سجیل» آغاز همراهی
سال 1365 که من خلبان تست و آزمایشات پروژه سجیل بودم که این پروژه تسهیل یا تغییر وضعیت موشک زمین به هوای هاگ برای استفاده در هواپیمای اف14 به صورت هوا به هوا، به دلیل مشکلاتی که با اف14 روی موشک فنیکس برخورد کرده بودیم، بود. کار را جلو بردیم و یکی از کسانیکه در آن زمان بدون اینکه درگیر قضیه باشد و مشکلاتی را که من با پدافند داشتم به راحتی حل میکرد شهید منصور ستاری در معاونت طرح و برنامه نیروی هوایی بود. رفاقت ها و دوستی هایی که قبلا شروع شده بود اینجا برای من و همه ثمر خوبی داشت و مستحکمتر شد. بعد از جا به جایی فرمانده نیرو در سال 65، شهید ستاری مسئولیت فرمانده نیرو را برعهده گرفتند و تا روزی که به شهادت رسیدند در خدمتشان بودم.
بهترین گزینه برای فرماندهی
به دلیل ارتباطی که از سال 60 با هم داشتیم و شناختی که بچه های خلبان به ایشان پیدا کردند و اخلاق و رفتار و برخوردها مواردی بود که وقتی کاندید فرمانده نیرو شد، استقبال خوبی صورت گرفت.
فرمانده نیروی هوایی عمدتا جزء خلبانان بوده و تقریبا یکی از دوران نادری است که فرماندهی نیرو، به یک غیرخلبان سپرده شد. همه خلبانان چه در بالای ستاد و چه در رده های فرماندهی در پایگاه، در همان موقع که ایشان فرمانده نیروی هوایی شد مثلا در اف14 که عمده خلبانان قدیمی تر بودند درجههای بالایی داشتند. با این حال این را میتوانم بطور قاطع بگویم ستهای پروازی همه یکدل و یکزبان این انتصاب را قبول داشتند..
ستاری را به عنوان یک پدافندی نمی شناختند به عنوان کسی میشناختند که دیدگاه باز و آگاهی بالایی دارد، دوست دارد نوآوری داشته باشد چه زمانی که در طرح بود و چه زمانی که جانشین ستاد پدافند کل کشور بود کارهای جالبی کرد.
ستاری ساعتها را چه در حال انجام کار، حین بازدید یا در دفترش میاندیشید و به چیزی میرسید و میگفت الان این کار را بکنید. خلبانان این موارد را در نظر میگرفتند و انتصاب ایشان برای فرمانده نیرو مورد قبول همه بود. من با کیس های مختلف خلبانان ارتباط داشتم، چه آنهاکه خیلی مذهبی بود و چه آنکه خیلی ها به عنوان مذهبی قبول نداشتند. در آن زمان یکی از بهترین انتخاب ها بود.
زیر و رو کردن کارهای خودکفایی نیرو
وقتی شهید ستاری فرمانده نیروی هوایی شد شد اوج زیر و رو شد. کار مهم قطعه سازی و جمعآوری تجهیزاتی که در نیرو پراکنده بود را جزو کارهای مهم ستاری میدانم. بومیسازی «کوثر» که نمونهای از جنگنده اف5 بود را از سال 65 در اوج شروع کردیم. وقتی شهید ستاری به معاونت طرح آمد، اوج هم کار میکرد ولی به این صورت راه نیفتاده بود. ما قطعه سازی را بطور محدود شروع کرده بود امکانات ما کم بوداین موضوع در همان سطح ادامه پیدا کرد من هم بنا به وظیفه کمک هایی کردم. نه لجستیک بودم نه گردان نگهداری بود امور ایثارگران بودم و خلبان رزمی بودم به دلیل آشنایی با شهید ستاری کارهایی را میکردیم.
طرح گرفتن نیرو از فوقدیپلمههای هنرستان، برنامهریزی برای چگونگی رفتار با آنها و آموزششان به طوریکه در مدت کوتاهی تعدای از جوانان مملکت چیزهای بهتری بیاموزند، از ضرورتها در نگرش ستاری بود. افرادی که دو ماه آموزشی بودند، بعد از آن هفده هیجده ماه پاسداری میدادند و کارهای غیرضروری میکردند بهطوریکه بود و نبودشان برای نیرو فرقی نمیکرد، تخصص یاد گرفتند.
خاطرم هست که باید بال اف5 باید یکتکه و یکپارچه تراشیده میشد. آن موقع هیچ کشوری در دنیا به ما ماشین تراش نمیداد. اما اتفاقی که با وجود شهید ستاری افتاد این بود که ظرف کمتر از 15 روز این را درست کردند حداقل سه چهار روز من تا صبح با شهید ستاری بودم که چگونه درست کردیم. خراب کردیم درست کردیم تست های مختلف انجام میشدو بچه های فنی کارها را میکردند. تا اینکه اولین بار بال اف5 را تراشیدیم.
موبایل کردن سایت راداری هاگ یکی از کارهایی بود که شهید ستاری کلید ایده اولیه را به دلیل نیازهایی که کشور داشت زد. کارهایی که در کنار جمینگ و حقه های نظامی در حین کار، مانند سایتهای پدافندی فریب و سیستم هایی که برای فریب دشمن در سایت های هاگ درست کردیم، چیزهایی بود که با راهنماییها و صحبت کردن با ستاری شدنی شد.
راهی که باید ادامه مییافت
وقتی فرماندهی برکنار، عزل یا شهید میشود حدأکثر تا یک هفته جانشین او اعلام میشود. اما 41 روز طول کشید. خیلی ها برای فرماندهی آماده بودند ولی این لباس پس از شهید ستاری لباس قالب تن هیچکدام نبود و متاسفانه فرماندهی به کسی منتقل شد که همه بافته های شهید ستاری را از هم پاشید. فکر ستاری جهادی در جهت رشد و توسعه کشور بود. این اواخر شهید ستاری ماشین شمس را ساخت . خیلی ها فراموش کردند. اگرچه شمس کامل و بینقص نبود و مشکلانی داشت ولی دیدگاهی که نیروی هوایی را مستقل کند، کشور را به خودکفایی برساند، دیدگاهی منحصر به شهید ستاری بود. ما امکانات نداشتیم بودجه نداشتیم اما شهید ستار ایستاد و گفت ماشین را در نیرو بسازید. این دیدگاه باید ادامه مییافت اما نگاه در دورههای گوناگون و با توجه به ساختار نیرو، متفاوت بود و موجب این موضوع شد.
نظر دهید