سایتها چگونه نجات یافتند؟
سرهنگ خسرو خطیب قوامی از پیشکسوتان نهاجا و همسنگر قدیمی شهید منصور ستاری، سرهنگ فرماندهی و کنترل شکاری است گفتوگوی ما با سرهنگ خطیب قوامی را میخوانید.
وقتی از منصور ستاری میگوید، ذوق سخن، امانش نمیدهد و شبنم بغض بر گلویش مینشیند توگویی همان 30 سال قبل است و او جوانی ست که شوق همراهی با منصور را یافته. خاطرهها بار دیگر رنگی میشود و ناگفتهها بر زبان میآید. معتقد است گفتن از او برای معرفی الگویی به نسلهای بعدی و دنباله رویی انگیزه نوآوری را در آنهایی که هنوز از قدم گذاشتن در این مسیر هراس دارند، هموار کند.
*از نخستین دیدارتان بگویید:
سال 1353 پس از گذراندن تخصص اسلحه و مرمیات به استخدام نیروی هوایی در آمدم و بعد از طی کردن دوره آموزشی جنگافزارها به آمریکا رفتم. با رتبه نخست در دوره آموزش سامانه پدافند هوایی هاگ به ایران که بازگشتم و در نیروی هوایی مشغول به کار شدم. نخستین جرقه آشنایی من با این مرد بزرگ و دوست داشتنی، به همین نقطه بازمیگردد. درست پس از گذشت چند روز از جنگ، ستاد نهاجا بخشنامهای را ابلاغ کرد و بزرگانی که از تخصص های گوناگون امتحان داده و به دانشگاه رفته بودند برای ادامه تحصیل یا کار پژوهشی، از خدمت منفک شده بودند. ابلاغیه مبنی براین بود که این افراد از دانشگاه برگردند و به نهاجا کمک کنند. شهید منصور ستاری یکی از همین افراد بود که نیروی هوایی تشنه تجربیات و راهنماییهایشان بود.
* از نوآوریهای منصور ستاری در عملیات گوناگون بسیار گفته شده، شما در جریان این عملیات از او چه دیدید؟
با توجه به ضربه سختی که عملیات بیتالمقدس ناشی از فعالیتهای سایتهای پدافندی هاگ خورده بود، تلاش میکرد تا ضربهای را به کشور وارد کند. این موفقیت در عملیات پیشین، ناشی از نوآوری و خلاقیت شهید منصور ستاری بود. اما این خلاقیت چگونه اتفاق افتاد؟ تا پیش از طرح شهید ستاری، بنا بود که از سایتهای هاگ به صورت ثابت استفاده شود. اما از آنجاییکه نوآوری که از وجود ایشان فوران میکردند، کار جدیدی صورت گرفت و سایتهای هاگ را پرتابل و قابل جابهجایی کردیم. با استفاده از امکانات آتشبار هاگ از نیروهای خطی و سطحی عمل کننده، در میدان نبرد استفاده شود. اولین گسترش تاکتیکی هاگ در سایت تبوک انجام شد. یک سایت را در 17 کیلومتری آبادان مستقر کردیم و این آتش بار همراه با آتش باری که از امیدیه افزون شد، بلایی به سر نیروی هوایی عراق و دشمن بعثی آوردند که در عملیات بعدی با وجود حمایتهای دنیا، از مقابله با این آتشبارها درمانده بودند.
هواپیماهای رادارگریز دشمن، بلافاصله پس از رادارهای تعقیب و جست و جوی هدف را با موشکها مورد اصابت قرار میدادند. ما نمیتوانستیم تسلیم شویم. باز هم ابتکار شهید ستاری به کم آمد و نحوه مقابله با این موشکها را طی فرآیند و دستورالعملی به سایتها ابلاغ کردند.
* در جریان عملیات رمضان ارتباطتان با شهید ستاری چگونه بود؟
شهید ستاری را از تیرماه سال 1361 بود که در عملیات رمضان مشغول فعالیت شدم. تلفنی که از رادار بندر امام مسئول کنترل و هدایت آتش سایت بود به صدا در آمد و من به عنوان افسر کنترل عملیات بودم تلفن را برداشتم. صدا آشنا بود. گفتم بله. گفت شما گفتم قوامی هستم. گفت خسرو قوامی؟ تعجب کردم که فرد پشت خط، چگونه به این سرعت من را شناخت؟ از آنجاییکه شهید ستاری اجازه میداد که این صمیمیت به وجود بیاید از ایشان پرسید منصور جان شمایی؟ فرمود بله. حواست جمع باشد که از 320 درجه هواپیمای هدف با سرعت بسیار بالا به شما نزدیک میشود. این هواپیما میگ 25 بود و به ای صورت عمل میکرد که در صورت شناسایی رادار، هواپیمای ضد رادار در پی آن میآمد و از امواج منتشر شده،رادار را هدف قرار میداد.
ایشان برای اینکه روی فعالیتهایمان کنترل داشته باشیم، با من تماس گرفت و کل این روند را یادآوری کرد. شهید ستاری که آن موقع سرگرد بود گفت رادار را خاموش کن و منتظر باش. شهید ستاری پس از لحظاتی مجدد تماس گرفت و گفت در 260 درجه دو هواپیمای هدف را داری؟ من رادار را روشن کردم و شهید ستاری گفت این هواپیما ضد رادار است و باید کاری کنی که رادار را از دست ندهیم.
همان طور که میدانید برای شناسایی هواپیماهای ضد رادار، باید یک سری مؤلفهها را بررسی می کردیم و اگر همه یا اکثر موارد مطابق با آنها بود، اطمینان مییافتیم حتما این هواپیما یک ضد رادار است. همان طور که شهید ستاری بارها تاکید کرده بود این هواپیمابا ویژگی های ضد رادار مطابقت داشت. ترس تمام وجودم را فراگرفته و نگران این بودم که رادار را مورد اصابت قرار دهم. صدای شهید ستاری از آن سوی خط من را به خودم آورد که گفت میخواهم مشخصات هواپیمای جلویی را بدهم تا روی آن کار کنی و هدف قرارش دهی. مختصات را به اپراتوری که مسئول قفل کردن روی هدف بود ارائه دادم و در کنار این اپراتور، تعدادی از دیگر بچه ها بودند که ما را در کار کردن روی اهداف کمک میکردند. همه عوامل و شواهد نشان میداد که هواپیما ضد رادار است و من بلافاصله و بدون منتظر دستور ماندن، دستور قطع امواج را دادم و شاید چیزی حدود 12 ثانیه نگذشته بود که همه چیز کن فیکن شد. صدای مهیب انفجار همراه با قطعی برق نشان میداد که رادار مورد اصابت قرار گرفته است. ارتباط که قطع شد تنها کاری که انجام دادم خروج از اتاق عملیات بود که درون شیلترهای خاکی قرار داشت. بر اثر انفجار خاک ها به روی زمین ریخته بود و من تصور کردم که سایتبه طور کامل از بین رفته است.
خاک ها که روی زمین نشست، بچه ها را دیدم که اله اکبر گویان نزدیک میشوند. تعجب کردم حالا که سایت را زده اند چرا خوشحال هستند. معاون سایت هم با خوشحالی به سمت من آمد و من با نگاهی به اطرافم دیدم هیچ دستگاهی صدمه نخورده است. داستان از این قرار بود که ما با قطع انتشار امواج، چون موشک پرتاب شده، حافظه دارد با 9 ثانیه حافظه اش به سوی هدف یعنی رادار ادامه مسیر داده بود اما از آنجاییکه جلوی انتشار امواج را گرفته بودیم، قبل از رادار به زمین خورده بود و موج انفجار ژنراتورها را از کار انداخته بود. پس از روشن شدن دوباره دستگاهها و چک کلی، بدون معطلی با شهید ستاری تماس گرفتم.
شهید ستاری با حرارت خاصی از من درباره اتفاقات پیش آمده پرسید و وقتی متوجه شد آسیبی به رادارها نرسیده از همان لفظ معروفش یعنی بارک الله استفاده کرد. چند بار از این اصطلاح استفاده کرد و با نوآوری شهید ستاری و تلاش بچهها اولنی، مقابله تاکتیکی با موشک ضد رادار را باب کردیم.
این اقدام نجاتبخش از ابتکار و خلاقیت شهید ستاری نشأت گرفته بود. مدیریت و کنترل فردی مانند ستاری که هم به شما فکر، آزادی عمل و توان مقابله میدهد، کارساز افتاد. توانمندی او این بود که علیرغم شرایط حساس شما را نمیترساند و تؤامان به شما قوت قلب میداد و همه اینها، ویزگیهایی بود که فقط در فردی چندبعدی مانند ستاری میگنجید و در کمتر کسی جمع شده بود.
<!__[if gte mso 9]> 1024x768 <![endif]__><!__[if gte mso 9]> Normal 0 false false false EN-US X-NONE FA <![endif]__><!__[if gte mso 9]> <![endif]__><!__[if gte mso 10]>
<![endif]__>
نظر دهید