میراثی برای ارتقای سطح زندگی کارکنان
یداللهی فرد نخستن کسی بود که از سوی شهید ستاری به عنوان مدیرعامل فروشگاه های زنجیره ای نیروی هوایی(که بعدها به شمس معروف شد) منصوب گردید و علاوه بر این از ابتکارات غیر راداری شهید ستاری نیز اطلاعات جالبی در اختیار داشت که در این گفتگو به قسمت هایی از آن اشاره داشته است.
فرمانده نیروی هوایی سال های سخت این مرز و بوم، چنان جامع الاطراف بود که تنها مشغولیت ذهنی وی، ارتقای برد موشک ها نبود بلکه ارتقای سطح زندگی نیروهای تحت امر نیز از جمله دغدغه های ذهنی وی بود.
سرتیب دوم بازنشسته«یدالله یداللهی فر» که در سال 1343 با اخذ دیپلم به دانشگاه افسری نیروی زمینی رفته و پس از آن با طی دوره زبان انگلیسی در دانشکده نیروی هوایی، جهت آموزش دوره های رادار دور برد به آمریکا اعزام شد، از همرزمان قدیمی شهید ستاری است که از نخستین روزهای جنگ تحمیلی و در بسیاری از عملیات ها افتخار دوشادوشی با وی را داشت.
یداللهی فرد نخستن کسی بود که از سوی شهید ستاری به عنوان مدیرعامل فروشگاه های زنجیره ای نیروی هوایی(که بعدها به شمس معروف شد) منصوب گردید و علاوه بر این از ابتکارات غیر راداری شهید ستاری نیز اطلاعات جالبی در اختیار داشت که در این گفتگو به قسمت هایی از آن اشاره داشته است.
شهید ستاری را برای نخستین بار در کجا دیدید؟
شهید ستاری سال 1345 وارد دانشکده نیروی زمین شد و در آن زمان من وارد سال سوم دوره خود شده بودم و به همین دلیل رابطه چندانی با یکدیگر نداشتیم. تا اینکه شهید ستاری در سال 1349 به پایگاه همدان منتقل شد و من نیز در سال 1350 به همدان رفتم و آنجا بود که رابطه دوستی و همکاری ما به طور جدی آغاز شد. محیط کار ما نیز به نحوی بود که رابطه ما را نزدیک تر ساخت .
حتی در کوران انقلاب اسلامی که همه جا (حتی ارتش) بر اساس دستور امام خمینی(ره) تعطیل شد، تنها جایی که دائما کار خود را انجام می داد همین پدافند بود که حتی یک لحظه هم رادارها خاموش نشد. این آغاز آشنایی ما بود و به دلیل اینکه خانه های سازمانی ما نیز در همان پایگاه همدان بود، عصرها و در ساعت فراغت نیز به صورت خانوداگی در کنار یکدیگر بودیم که این موضوع نیز بر عمق روابط ما افزود.
دوران حضور شما و ستاری در همدان چگونه گذشت؟
خصوصیتی از امیر ستاری که برای خیلی جالب به نظر می رسید این بود که در حرف مختلف صاحب تخصص بود؛ جوشکاری، نقاشی ساختمان، نقاشی حرفه ای، بنایی و... بود. دلیل همه فن حریف بودن ایشان نیز از این قرار بود که از دوران کودکی سختی های فراوانی را متحمل شده بود و به همین دلیل به سراغ کارهای مختلف رفت.
هوش ایشان در نیروی هوایی چگونه خود را نشان داد؟
او در نیروی هوایی به معنای واقعی کلمه یک نابغه بود. در اثبات نابغه بودن ایشان همین بس که شهید ستاری در زمانی که به درجه ستوان دومی مفتخر گردید، از همدان به تهران منتقل شد و دیگر به هیج کجا نرفت. علت عدم جابجایی وی از تهران به این دلیل بود که فرماندهان ارشد به دانش و اطلاعات وسیع شهید ستاری نیاز داشتند و راضی به رفتن او نبودند. هر کجا که فرمانده و معاونان پدافند(که تیمسار هم بودند) به بن بست می رسیدند، از ستاری کمک می گرفتند و همین موضوع موجب شده که نتوانند از ستاری دل بکنند.
ستاری در چه زمینه هایی به آنها کمک می کرد؟
بیشتر در زمینه عملیاتی به آنها مشاوره می داد. همچنین در مقاطعی برنامه های خاصی برای بازدید مقامات از پدافند بود که طراحی و اجرای برنامه ها را به شهید ستاری واگذار می کردند. الحق و الانصاف هم کارها را به نحو احسن و به بهترین شکل انجام می داد. هیچ کس نمی توانست هیچ ایرادی از ایشان بگیرد. مسئولیت پذیری ستاری چنان بود که با آغاز جنگ تحمیلی وارد جبهه شد و تا پایان جنگ پای خود را از منطقه و جنگ بیرون نگذاشت. در صورتی که با توجه به تخصص خود می بایست در رادارها مستقر می شد اما دائما در منطقه بودند و نمی توانست. زمانی که رادار بندر امام(ره) در پتروشیمی ماهشهر افتتاح شد، ایشان به دلیل حساسیت این رادار، دائما در آنجا بودند.
علت حساسیت رادار بندر امام خمینی(ره) چه بود؟
نزدیکی به آبادن و خرمشهر بر اهمیت این رادار افزوده بود. به خصوص در عملیات شکست حصر آبادان، این رادار نقش مهمی داشت. در عملیات آزاد سازی خرمشهر هم این رادار بسیار نقش آفرینی کرد. عراقی ها هم خیلی تلاش کردند که این رادار را ازبین ببرند اما هیچ وفت نتوانستند و خوشبختانه دو باری که برای تعمیر این رادار رفتیم، هیچ تلفاتی نداشتیم.
در کدام عملیات های مهم نیروی هوایی در کنار شهید ستاری بودید؟
در زمان فرماندهی من بر پایگاه دزفول، در حوزه استحفاظی من حدود 4 عملیات مهم (از جمله والفجر مقدماتی، خیبر و محرم) انجام شد که شهید ستاری در همه این عملیات ها نظرات بسیار تعیین کننده ای ارائه کردند.
نظرات شهید ستاری نه تنها در حوزه پدافند و نیروی هوایی بلکه برای همه نیروها(حتی برای سپاه پاسداران) هم قابل توجه بود و با گذشت چند عملیات، به معنای واقعی کلمه همه به ایشان ایمان آوردند. شاید کسی در آن زمان پی به اهداف شهید ستاری از ارائه یک سری طرح ها نمی برد اما با بررسی بیشتر طرح ها و نظرات شهید ستاری، به عمق دیدگاه وی پی می بردند. به جرات می گویم که شهید ستاری در دوران فرماندهی خود بر نیروی هوایی نیز همین رویه را داشتند. کارهایی را انجام دادند که هیچ کس قبل و بعد از ایشان انجام نداد.
برای اثبات این ادعا چه شواهدی دارید؟
شهید ستاری در دوران فرماندهی خود بر نیروی هوایی، خصیصه هایی را با خود به همراه داشت که این را به راحتی اثبات می کند. اولا ایشان با کمی کار کردن با افراد به خوبی از روحیات و توانمندی های آنها با خبر می شد. پس از آن با واگذاری کارها بر اساس توانمندی ها، نسبت به فرد مامور حداکثر اطمینان را به خرج می داد.
برای مثال چند هواپیما از رده خارج شده داشتیم که ایشان با بازگرداندن کارشناسان بازنشسته مجددا آنها را بازسازی و در اختیار نیروی هوایی قرار دادند. شهید ستاری کارهای نشدنی را به اشخاص می سپرد و بحمدالله پس از مدتی آن کار شدنی می شد. همچنین کار را که به کسی می سپردند، زمان مشخص برای اتمام کار می خواستند. خدمت ایشان شب و روز نداشت و بعضی اوقات پیش می آمد که نیمه های شب به پروژه های در دست اقدام سرکشی می کردند.
رسیدگی به اوضاع خانواده رزمندگان از دیگر خصوصیات شهید ستاری بود؛ بالاخره در زمان جنگ نیروهای پدافند آوارگی را با تمام وجود لمس کردند و اوقاتی پیش می آمد که نیروها تا چند ماه حتی یک بار هم به خانه خود نمی رفتند. شهید ستاری دائما به خانواده رزمندگان سرکشی کرده و بدون هیچ چشم داشتی به آنها کمک مالی می رساند.
بسیاری از اقدامات و ابتکارات شهید ستاری در زمینه رادار(به خصوص در والفجر8) مطلع هستند. شاید درخشش شهید ستاری در زمینه رادار موجب پنهان ماندن سایر خدمات ایشان در طول جنگ تحمیلی شده باشد. کمی از خدمات غیر راداری شهید ستاری بگویید.
تاسیس قرارگاه سازندگی خاتم الانبیاء با کمک امیر غلامی و سرهنگ قشقایی از جمله این خدمات شهید ستاری بود. این قرارگاه یک تشکیلاتی بود که یک سری بولدوزر و ماشین آلات سنگین در اختیار نیروی هوایی قرارگرفت تا به کارهایی مانند سنگر سازی و ساخت سایر زیرساخت ها برای پدافند هوایی بپردازد.
شهید ستاری برای مکان این قرارگاه یک کارخانه یخ متروکه (در جاده اهواز به سمت مسجد سلیمان) را در نظر گرفت. با بازسازی اتاقک های کارخانه، این قرارگاه در سال 1361 به فرماندهی امیر غلامی و مدیریت اجرایی سرهنگ قشقایی شکل گرفت. این قرارگاه علاوه بر اینکه سنگر و سکو برای سامانه موشکی هاگ می ساخت، پشتیبانی موادغذایی به مناطق صعب العبور، رساندن پتو و... را بر عهده داشت.
این قرارگاه خدمات زیادی به پدافند انجام داد به خصوص آنکه بعضا پیش می آمد که پدافند برای انجام عملیات به جایی می رفت و نیروهای دیگر(ارتش یا سپاه) پشتیبانی از نیروهای پدافند را رها می کردند.(به دلیل جا به جایی محل عملیات). این قرارگاه در این مواقع خدمات بسیاری مهمی به نیروهای پدافند عرضه کرد.
اتفاقا یک بار به همراه شهید ستاری برای بازدید از حورالعظیم رفته بودیم که قرار شد از یک توپ35 میلیمتری دیدن کنیم. زمانی که به آنجا رسیدیم ناگهان متوجه شدیم که 11 نفر در همان منطقه حضور دارند که چند روزی است هیچ پشتیبانی از آنها نشده و از شدت گرسنگی تمام نان های خشک شده را نیز خوردند. شهید ستاری یک خصیصه داشتند که همواره در ماشین خود اقلامی مانند نان، کنسرو، کمپوت، آب و گاهی اوقات میوه تازه هم داشتند که بین آنها توزیع کردند. برای جلوگیری از این قبیل مسائل بود که شهید ستاری قرارگاه سازندگی خاتم الانبیاء نیروی هوایی را ساختند تا بتوانیم در شرایط حساس به خوبی عمل کنیم. از دیگر ابتکارات شهید ستاری به وجود آوردن قرارگاه پدافند هوایی به نام رعد بود. برای این کار به همراه ایشان و امیر غلامی برای تعیین مکان رفتیم که با نظر شهید ستاری، قرار شد مکانی انتخاب شود که حتی الامکان از تیررس توپخانه عراق به دور باشد. پیش از انقلاب قرار بود گروه پدافندی اهواز تشکیل شود و برای همین هم مکانی به آن اختصاص پیدا کرد اما پس از انقلاب یک گروه از بسیجیان به آنجا رفته بودند و در کنار آن گروهی از جنگ زده ها نیز در آنجا اسکان پیدا کردند.
با دستور ایشان، این مکان برای ایجاد قرارگاه عملیاتی آماده شد و شهید بابایی نیز به عنوان نخستین فرمانده قرارگاه عملیاتی رعد انتخاب شدند. جالب است که شهید ستاری با وجود آنکه این قرارگاه را تاسیس کردند کمتر در آن حضور می یافتند و بشتر وقت خود را در منطقه عملیاتی می گذراندند.
از دیگر ابتکارات غیر راداری شهید ستاری، مساله جابه جایی جنگ افزارها بر اساس ارتفاع بود؛ به طور معمول جنگ افزارهای ضد هوایی، تقسیم بندی ارتفاع پست، ارتفاع میانه و ارتفاع بالا دارد.
ارتفاع پست نخستین حلقه ای بود که دور منطقه مورد حفاظت چیده می شد. پس از آن ارتفاع متوسط و در رینگ آخر نیز ارتفاع بلند قرار می گرفت. منتهی از آنجا که منطقه خوزستان یک حالت کفی و مسطحی داشت، هواپیماهای عراقی با پرواز بر روی چمن ها، به منطقه مورد نظر خود نزدیک می شدند و ناگهان اوج می گرفتند. این موضوع باعث می شد تا ضدهوایی های ارتفاع بلند اصلا هواپپیما را نبیند و هواپیماهای عراقی به راحتی از حلقه ارتفاع بلند و ارتفاع میانه عبور کرده و حلقه کوتاه برد هم که اصلا عمل نمی کرد. شهید ستاری یک ابتکار مهم به خرج داد و با بر عکس کردن این حلقه ها، دشمن را گرفتار کرد. بدین ترتیب تا به منطقه می آمدند با سد آتش توپ های 23 میلیمتری روبرو شده و باز می گشتند.
به نظر شما چه جنبه هایی از شخصیت شهید ستاری همچنان ناشناخته باقی مانده است؟
تدین بدون تظاهر از جمله جنبه های ناشناخته شهید ستاری است. ایشان و شهید صیاد از جمله افرادی بودند که از همان زمان افسری و در زمان شاه، اهل نماز بودند و هیچگاه این خصیصه خود را هم به رخ کسی نکشیدند.
سواد علمی ایشان در زمینه نیروی هوایی نیز هنوز ناشناخته است. به طوری که فرمانده نیروی هوایی پس از دیدار با ایشان گفتند که تاکنون فرمانده ای با این سطح سواد ندیدند. اطلاعات ایشان از موتور هواپیما به مراتب بیشتر از خلبانان و تکنسین های موتور بود و این موضوع نیز زبانزد نیروها بود. بی اغراق باید بگویم که ایشان اگر مهم ترین عامل پیروزی ما در جنگ نبودند از جمله مهم ترین عوامل بودند که هنوز هم جایگاه واقعی ایشان در جنگ تحمیلی ناشناخته باقی مانده است.
متاسفم که برخی از افراد به گونه ای عمل کردند که شهدای ارتش به خوبی شناخته نشدند، شهدایی چون شهید آبشناسان و شهید ستاری از جمله آن شهدا بودند. تاسیس دانشگاه نیروی هوایی از دیگر اقدامات شایسته او بود که برکات آن هنوز هم برای نیروی هوایی محسوس است و این موضوع همچنان ادامه دارد.
شهید ستاری آن چنان جامع الاطراف فکر می کرد که حتی به فکر اوقات فراغت خانواده رزمندگان نیز بودند. برای همین در قصر فیروه 2 یک کارگاه دوزندگی ایجاد و با آوردن چرخ خیاطی، خانم ها را به کار گرفت. شخصی به نام «سیاه پوشان» را که یک ابزار مند بود، مسئول این کار کرد. با این کار هم خانم ها را از بیکاری در می آوردند و به آنها حقوق میدادند و هم هزینه های نیروی هوایی را کاهش دادند.
تقویت شبکه دیدبانی نیز از دیگر اقدامات غیر راداری برجسته شهید ستاری بود. این شبکه نسبت به گذشته آن چه تفاوت محسوسی داشت؟
این شبکه تا پیش از انقلاب نیز وجود داشت اما این گستردگی و دقت در آن دیده نمیشد. نیاز به تقویت شبکه دیدبانی زمانی احساس شد که هواپیماهای عراقی در مناطق کور راداری ما پرواز می کردند و زمانی ما متوجه می شدیم که دیگر فایده ای نداشت. ما یک واحد درست کردیم که به محض رویت جنگنده های عراقی، با رادار به مرکز عملیات فرماندهی خبر می دادند که از فلان نقطه هواپیما در حال آمدن است و ما هم کار خود را انجام می دادیم.
برای نمونه تا زمانی که موشک های فونیکس(موشک های مخصوص اف 14) را در اختیار داشتیم، هواپیماهای دشمن جرات نداشتند تا در مقایل اف 14 قرار گیرند چرا که بلافاصله منهدم می شدند. اما با تمام شدن موشک های فونیکس، کار ما سخت شد و جنگنده های عراقی جسارت پیدا کردند. اما شهید ستاری بیکار ننشست و با بستن موشک های دیگر روی اف 14 مشکلات را تا حدی مرتفع کردند. این کار زحمت و پیچیدگی های فنی زیادی داشت که شهید ستاری با پشتکار مثال زدنی خودشان آن را عملی کردند.
لطفا کمی در مورد خدمات شهید ستاری پس از نیروی هوایی و به خصوص تشکیل فروشگاه های شمس توضیح دهید.
همانطور که گفتم، شهید ستاری ارتقاء همه جنبه های لازم برای نیروی هوایی را مد نظر داشتند و اینگونه نبود که پرداختن به مسائل نظامی ایشان را از مسائل مسائل رفاهی کارکنان غافل کند.
ایجاد فروشگاه های زنجیره ای نیروی هوایی که بعد از شهادت ایشان به شمس معروف شد از جمله مظاهر این توجه بود که دست بر قضا من نخستین مدیرعامل آن بودم. به خاطر دارم که فرمانده گروه پدافند تبریز بودم و ایشان برای بازدید به تبریز آمدند که گفتند فردا به دفترم در تهران بیا که کاری با شما دارم. من اصلا اطلاع نداشتم که برای چه کاری این دستور را دادند و ادب نظامی هم حکم می کرد که سوالی از ایشان نپرسم.
با حضور در دفتر ایشان به من گفتند که میخواهم یک شبکه مصرف برای کارکنان نیروی هوایی ایجاد کنم و تو را هم برای مدیر عاملی انتخاب کردم. ما در آن زمان فروشگاه های اتکا را نیز داشتیم و برای همین پرسیدم که اختلالی در کار پیش نمی آید؟! ایشان هم پاسخ دادند که ما کار خودمان را می کنیم و آنها هم کار خودشان را انجام می دهند و مشکلی نیست.
چه شد که به فکر تاسیس این فروشگاه با وجود فروشگاه های اتکا افتادند؟
به طور کلی به دنبال تحقق امور رفاهی پرسنل بودند. البته این احتمال را می دهیم که گلایه ای به ایشان در خصوص عدم خدمت رسانی مناسب اتکا به پرسنل نیروی هوایی رسیده بود که ایشان به فکر ایجاد یک ساز و کار مستقل افتادند. من به شهید ستاری گفتم که من آدم کاسبی نیستم و مالی که به دست من بسپارید، طی مدت کوتاهی از دست می دهم. اما افرادی را می شناسم که به شما معرفی کنم.
شهید ستاری گفتند که من همه را می شناسم و نیازی نیست که کسی را به من معرفی کنی . من تو را به عنوان مدیرعامل یک فروشگاه زنجیره ای انتخاب کردم، برو و هر کاری که می توانی انجام بده.
من که تا آن روز تجربه چنین کاری را نداشتم به سراغ امیر غلامی رفتم تا از ایشان کمک بگیرم. بالاخره ایشان فرمانده لجستیکی نیرو بودند و در این زمینه اطلاعاتی داشتند. در ابتدا تعدادی پرسنل انتخاب کردیم و امکاناتی را از نیرو گرفتیم و سپس به سراغ خرید اجناس رفتیم. شکر خدا در مدت سه سالی که این مسئولیت را بر عهده داشتم، 33 فروشگاه را در سراسر کشور افتتاح کردیم که امروز به 45 شعبه رسیده است و خدماتی به نیروها ارائه می دهد. الان این فروشگاه ها به وضعیت بسیار مطلوبی رسیده است
امیرسرلشکر منصور ستاری ۱۵ دی ماه ۱۳۷۳ در سانحه سقوط هواپیما در نزدیکی فرودگاه اصفهان به همراه تعدادی از افسران بلندپایه نیروی هوایی به شهادت رسید. یاد و نام او و دیگر شهیدان دفاع مقدس گرامی باد.
منبع :ماهنامه یاران شاهد
گزارش از پایگاه اطلاعرسانی شهید ستاری
پایان پیام/
نظر دهید