رزمنده و فرمانده|چشمی که به آسمان روشن شد
روایت این شماره از «رزمنده و فرمانده» درباره یک نوآوری در گرماگرم رمضان است. جایی که تصویر از روی رادارها محو شده بود و با تلاش منصور ستاری و همسنگرانش چشم پدافند دوباره به آسمان روشن شد.
رادار دهلران از دست رفته بود. تا سه روز دیگر زنگ آغاز یک عملیات مهم و راهبردی نواخته میشد. قرار بود تا روزه «رمضان»، در منطقههای از دست رفته افطار شود.
ثانیهها، میدویدند و ردی از خود بهجای نمیگذاشتند. چشم پدافندیها، راداریها و جنگندهها بسته بود و نگرانی، سرمه چشمان یاران منصور.
تب و تاب را میشد در چشمها دید. باید با دیگر نیاز، خلاقیت بیافریند. فرمانده، یاران پدافندی را فراخواند. همه گرد منصور جمع شدند. نوآوری آن هم در اوج بحران، او را به نقطه پرگار پدافند تبدیل کرده بود. نخستین واژهها را که بر زبان آورد، آرامش در چشمان همسنگران آرام گرفت. طرح نوآورانهای را که با شناخت از تجهیزات راداری در سر داشت، مطرح کرد.
قرار بر این شد رادار انگلیسی موبایلی جایگزین رادار از دست رفته شود. تا رسیدن تجهیزات به ارتفاعات مشرعات اهواز، تنها چند یا علی کافی بود.
منصور، تا نصب کامل رادار، بالای سر کار بود. صدای شادمان الله اکبر گوی در آن سوی خط، گویای همهچیز بود. چشم آسمان و پدافندیها بار دیگر به نصر منصور روشن شد.
امیر سرلشکر شهید منصور ستاری، فرمانده نیروی هوایی پانزدهم دیماه 1373 همراه با جمعی از فرماندهان نهاجا در سانحه هوایی نزدیک فرودگاه اصفهان به درجه رفیع شهادت نائل آمد.
گزارش از پایگاه اطلاعرسانی شهید ستاری
پایان پیام/
نظر دهید