رزمنده و فرمانده
راهبرد کارآمد
ترفندهای نوآورانهای که در جریان عملیات کربلای 5 بهکار رفت موجب شد تا با کمترین امکانات و تجهیزات، ضمن آنکه به کمتر آسیب دیدن در مقابل حملات کمک کرد، در مقابله و آسیب رساندن به دشمن اثرمند بود.
«سال 1365 که به تازگی فرمانده نهاجا منصوب شدید. جدیت و پیگیریهایتان بیشتر شده بود و بازدید از مناطق جنگی و محلهای استقرار نیرو و جنگافزارها، کاری بود که بیوقفه و مستمر دنبال میکردید.
از پایگاه هوایی امیدیه با وانت تویوتا دونفری راهی منطقه عملیاتی کربلای ۵ شدیم. هدف بررسی شرایط حاکم بر منطقه، وضعیت نیروها و بازدید میدانی از محلهای از پیش تعیینشدن برای استقرار جنگافزارهای پدافند هوایی، بهخصوص سایتهای موشکی هاگ بود.
با دقت و توجه به شرایط منطقه دستورات خاصی برای مکانهای استقرار جنگافزارها صادر شد که در پوشش هوایی به صورت کامل اثرگذار بود. یکی دیگر از دستورات و راهکارهایی که برای پیشبرد سریع کارها و جابهجایی آسانتر سایتهای پدافندی صورت دادید، سبکسازی و چابکسازی تجهیزات و ادوات بود. با توجه به تخصصی که در حوزه دانش پدافندی، تجهیزاتی را که امکان حذف آنها یا استقرار در محلهای دیگر بود، بررسی و دستورات لازم را برای سبکسازی سایتهیا پدافندی صادر کردید. تأکید داشتید سایتها بسیار کوچک، جمع و جور و قابل جابهجایی ساخته شوند. بیان کردید دیگر نمیتوان با روش عملیات والفجر۸ مقابل دشمن ایستادگی کرد چراکه عراق هواپیماهای جدید گرفته است. «کمین» و «فریب» دو ترفند کارآمد و مؤثر بود که با ایده و پیگیری شما کارآمد افتاد.
پروژه کربلای ۵ در پدافند هوایی را «فاطمیه» نام گذاشتید. در این عملیات، دستور دادید کنار رودخانه زیر درختان حاشیه رودخانه هرجایی را که درخت نیست، کاشته شود تا نیرو و تجهیزات پدافندی استتار کنند. تمامی سایتها و مواضع را بازدید کردید و ایرادی هم نداشت. فرمودید از خرمشهر تا آبادان را برای بازدید نطقه گشتی بزنیم؛ نگاهی بیندازیم و به پایگاه هوایی امیدیه برگردیم. هوا به تدریج روبه تاریکی میرفت که به پایگاه امیدیه و محل قرارگاه رعد نهاجا رسیدیم.
تحول از پایگاه هوایی بیرجند تا کوشک نصرت
به دلیل اینکه تأکید داشتید هرچه سریعتر و با جدیت تمام کارهای احداث پایگاه هوایی بیرجند انجام شود، در این منطقه مستقر بودم و کارها را پیگیری میکردم. خردادماه سال ۱۳۷۱ بود که از دفتر فرماندهی با من تماس گرفته شد، دستور دادید به تهران بیایم. با تیمسارشجاعی رییس اداره مهندسی نهاجا تماس داشتم گفتند کار خاصی پیش آمده و بلافاصله به تهران آمدم. پنجشنبه رسیدم اطلاع دادم. جمعه صبح اول وقت درب منزل خدمت رسیدم پس از احوالپرسی راهی کوشک نصرت شدیم. گفتید سر راه به بهشت زهرا و مزار فرهاد دستنبو رفتیم و فاتحهای فرستادیم. فرهاد از رفقای مشترکمان در رادارسوباشی بود. به فکر فرو رفته بودید و دیدار با یاران شهید، گویی حالتان را دگرگون ساخته بود. تلاش کردم حال و هوایتان را عوض کنم. در طول مسیر، گزارشی از روند پیشرفت پایگاه هوایی بیرجند ارادع کردم. به کوشک نصرت که رسیدیم، رییس کارگاه سروان امین سپهری که نامش برای شما نیز آشنابود گزارش داد؛ تا ظهر حسابی همه جا را بازدید کردیم و چهار طرح مهم اجرایی برای کوشک نصرت یعنی رمپ پروازی، ترمیم آسفالت باند، خوابگاه سربازان و آشیانه هواپیماهای کوچک تشریح شد.
ناهار را درکوشک نصرت خوردیم و راهی تهران شدیم؛ هنگام برگشتن از نگرانیهایتان گفتید. نگران بودید که انتقال قلعه مرغی به کوشک نصرت در موعد مقرر انجام نشود. محتوای گفتوگویمان در ادامه راه فقط توصیه های فنی واجرایی بود.
نگرانی و اشک پدرانه
در خصوص انتقال نفت از خارک وچاههای خوزستان نگرانیهایی داشتید. نگرانیهایتان از جنس روزهای موشکباران بود و انگار نگرانی و ناراحتیها از جنس همان روزی بود که مدرسه راهنمایی دخترانه شهر میانه بمباران شد. آن روز وقتی خبر این اتفاق را تلفنی به اطلاع رساندم، به شدت ناراحت شدید و گریه کردید.
این روزها که ویروس منحوس کرونا، بلای جان هم وطنان شده و جان میگیرد، نگرانیها به شکلی دیگر سر برآوردهاند. نگرانیهایی که جای خالی حضور افرادی قوتقلبدهنده و راهگشا چون شما و دیگر یاران شهیدتان را پررنگتر میکند.
آن سرباز اهل بیجار در اسلامآباد را که حتما به خاطر داری. یادت هست که گفت پدرم معلول است و توان کار کردن ندارد و به من فرمودید شرایطی را برای تشسهیل کارش فراهم کنم و کمکی نقدی برای حمایت از این سرباز اختصاص دادید. آن سرباز دعای جالبی در حقتان داشت و گفت انشاالله نامداربمانید جناب سرهنگ ستاری.
به یاد این رخدادها و خاطرات که میافتم، بیش از هر زمان دیگری دلتنگ میشوم و به یاد روزهای گذشته اشکی از چشمانم سرازیر میشود. برایم بیش از یک فرمانده و به مثابه یک دوست عزیز بودید چنانکه خودتان هم حرمت و قدر این دوستی را تا آخرین روز مراعات کردید. روح شما و دیگر شهدای عزیزمان گرامی باد.
رزمنده و فرمانده، بخشی در پایگاه اطلاعرسانی شهید ستاری است که به مرور خاطرات دفاع مقدس، بیان حقائق و ناگفتهها از زبان همراهان و همسنگران میپردازد. متنی که پیشتر خواندیم، خاطراتی بود از زبان سرهنگ بازنشسته رشید قشقایی فرمانده مهندسی رزمی پدافند هوایی نهاجا در دوران دفاع مقدس که فرصت همراهی با امیر سرلشکر شهید منصور ستاری داشته است. دیگر بخشهای «رزمنده و فرمانده» را میتوانید در پایگاه اطلاعرسانی شهید ستاری دنبال کنید.
نظر دهید