تیغ رادارها بر ستیغ ابرها

  • 1399/10/22 - 12:54
  • تعداد بازدید: 2143
  • زمان مطالعه : 2 دقیقه

تیغ رادارها بر ستیغ ابرها

چرخش موفق آنتن رادار حالت را دگرگون کرد و با هر پالس که روی صفحه نمایان می‌شد گل از گل‌ات می‌شکفت.

"سرگرد ستاری سلام ..حتما خوب به یاد دارید اسفندماه سال ۱۳۶۰در خوزستان .پایگاه هوایی وحدتی دزفول. عراق برعلیه کشورمان جنگ را آغاز کرده و رادار دهلران را هدف قرار داده بود. حتی محل این رادار مدتی به اشغال دشمن درآمد.


مهمان‌سرای سنگی داخل پایگاه که شما مستمر و پیگیر به این پایگاه هوایی سرمی‌زدید مهمان یکی از سوییت‌ها می‌شدید.


خوب یادم هست پس از این رویداد تأکید کردید رادار موبایل انگلیسی در ارتفاعات «سد دز» دزفول نصب شود. همان موقع‌ها بودکه چادر مهندسی رزمی درسال ۱۳۶۳در سایت هجرت در منطقه شطعلی برپا شد و در گیرودار حملات دشمن، قراری با یکدیگر گذاشتیم. قرارمان این شد تا جایی که می‌توانیم از آسمان منطقه و کشور صیانت کنیم. حتی اگر به قیمت نبودن هیچ‌کداممان تمام شود. 


 آن روزها با این‌که می‌دانستم توانمندی‌های زیادی داری که حتی از یک فرمانده نیروی هوایی ارتش هم فراتر بود، اما آن روز برای نخستین بار بود که فهمیدم می‌توانی با چرثقیل ده تن کارکنی و بار سبک قسمتهایی از رادار را پیاده کردی. همه تعجب کردند و راننده اصلی چرثقیل آقای مشهدی عباس شما را "جناب سرگرد" خطاب کرد. یادم هست با همان تبسم خاص خودت، گفتی "همین ستاری کافیه دیگه بقیه اش مهم نیست!"


جناب سرگرد ستاری با این‌که شما به توانستن ایمان داشتی، اما باورما دور از نگاه بلند شما بود. باور این‌که بتوانیم سایت راداری را یک‌ماهه نصب کردیم حتی در خیال هیچ‌کداممان جای نداشت. اما ایمان و اراده تو، انگیزه‌ای می‌بخشید که این این نشدنی را هم شدنی ساخت. اگرچه هردو پایان سال نرفتیم تهران اما حلاوت و شیرینی این کار، به زحمت و رنج‌اش ارزید. تا آخرین مراحبل بالای سر کار بودی و حتی در تمیز کردن محوطه هم کمک کردی.


چرخش موفق آنتن رادار حالت را دگرگون کرد و با هر پالس که روی صفحه نمایان می‌شد گل از گل‌ات می‌شکفت. در بازگشت به‌سوی مهمان‌سرا و در میانه راه، سرهنگ فکوری فرمانده نهاجا را اتفاقی دیدیم؛ ساک‌به‌دست و حالتی که روی لباس‌هایمان گردوخاک نشسته بود، سرهنگ را کنجکاو کرد. با همان حال خوب از موفقیت کار گفتیم و او هم همراه ما شد در این خرسندی و رضایتمندی."


یاد شما و همه شهدای گران‌قدر دفاع مقدس گرامی‌باد.


متنی که خواندید، بخشی از سلسله گفتارهای «رزمنده و فرمانده» بود. این بخش ویژه در پایگاه اطلاع‌رسانی شهید ستاری، بخشی ویژه است که به مرور خاطره‌ها از زبان همسنگران و همراهان امیر سرلشکر منصور ستاری فرمانده آسمانی نهاجا می‌پردازد.


«امیرسرلشگر منصور ستاری در 15 دی ۱۳۷۳ در سانحه سقوط هواپیما در نزدیکی فرودگاه اصفهان به همراه تعدادی از افسران بلندپایه نیروی هوایی و همرزمان اش به درجه رفیع شهادت نائل آمد.


 
  • گروه خبری : عمومی,برگزیده ها,اسلایدر,زندگی نامه
  • کد خبر : 163
کلمات کلیدی

نظرات

0 نظر برای این مطلب وجود دارد

نظر دهید