ایثار ستاری تمامی نداشت

  • 1399/02/10 - 12:33
  • تعداد بازدید: 2789
  • زمان مطالعه : 4 دقیقه

ایثار ستاری تمامی نداشت

کل منطقه آلوده به گازهای شیمیایی بود. پیرمرد جهادگر بدون ماسک روی لودر کار می کرد. ستاری از ماشین پیاده شد و به طرف پیرمرد رفت. ماسکش را درآورد و به او داد.

به گزارش پایگاه اطلاع‌رسانی شهید ستاری، دفاع مقدس بستری برای بروز و ظهور رزمندگانی بود که با از خود گذشتگی و ایثار، لحظات نابی را در صفحات تاریخ خلق کردند. سرهنگ رشید قشقایی که از یاران دیرین شهید امیر منصور ستاری است، خاطرات ارزشمندی از ایثارگری وی دارد که در گفت و گو با پایگاه خبری شهید ستاری، بخش هایی از آن را روایت کرده است.


 

سرهنگ رشید قشقایمی‌گوید: شهید ستاری را باید امیری آسمانی بدانیم که وجودش را وقف خدمت به کشور و اسلام کرده بود. من در طول دورانی که در معیت ایشان بودم، نکات ارزشمندی از ایثارگری این امیر شهید دیدم که همیشه در ذهنم ماندگار شده و هیچ وقت فراموش نمی کنم.

 

همرزم شهید ستاری با یادآوری عملیات خیبر بیان می دارد: قرارگاه رعد یک سایت موشکی را برای پشتیبانی از نیروهای خودی در جزایر مجنون مستقر کرده بود. یکی از روزهای ابتدایی شروع عملیات، به ما اطلاع دادند بعثی ها سایت را بمباران شیمیایی کرده اند. به اتفاق شهید ستاری که جانشین شهید بابایی در قرارگاه رعد بود، به طرف این سایت حرکت کردیم.

 

وی می افزاید: آن روز سریع خودمان را به سایت رساندیم. خوشبختانه بمباران در حاشیه سایت بود و محیط سایت اندکی آلوده شده بود. گشتی زدیم و برگشتیم. اما بمباران شیمیایی دشمن تمامی نداشت.

 

عملیات خیبر در اسفندماه 1362 شاهد اولین حمله گسترده و افسارگسیخته عراق با بمب شیمیایی بود. سرهنگ قشقایی می گوید: موقع برگشت به تعدادی از برادران جهادسازندگی زنجان برخوردیم که برای جلوگیری از ورود آب، مشغول زدن خاکریز دور سایت بودند. پیرمردی به ما دست تکان داد و ما هم خسته نباشید گفتیم. در همین لحظه توپخانه دشمن دوباره شروع به بمباران شیمیایی منطقه کرد. من و شهید ستاری سریع ماسک های مان را زدیم، ولی پیرمرد ماسک نزد و همان طور مشغول به کار شد.

 

در چنین لحظه ای است که همرزم دیرین شهید ستاری، شاهد خلق صحنه نابی می شود که توسط این امیر شهید رقم می خورد. قشقایی می گوید: ستاری سریع از ماشین پیاده شد. اول فکر می کرد پیرمرد متوجه بمباران شیمیایی نشده و می خواست او را با خبر کند. اما وقتی فهمید آن بنده خدا

 

اصلا ماسک ندارد، درنگ نکرد و ماسک خودش را به او داد. دستی به سر و صورت آن رزمنده جهادی کشید و با بوسیدن گونه هایش برگشت.

 

سرهنگ قشقایی ادامه می دهد: وقتی خواستم ماسک خودم را به ستاری بدهم، قبول نکرد. گفت تو راننده ای و بهتر است ماسک داشته باشی. سریع برو ولی عجله نکن. هرچه خدا بخواهد همان می شود.

 

طبق گفته سرهنگ قشقایی آن روز حال شهید ستاری بعد از رسیدن به قرارگاه به هم می خورد و تحت مراقبت های پزشکی قرار می گیرد و ظاهرا کمی بعد بهبود می یابد. اما عوارض ناشی از مجروحیت شیمیایی تا سال ها بعد ستاری را آزار می داده است. قشقایی بیان می دارد: سه سال بعد از اتمام جنگ در سال 1370، کسالتی برای امیر ستاری پیش آمد و تحت مراقبت های پزشکی قرار گرفت.

 

وقتی برای ملاقات به بیمارستان رفتم، پرستار می گفت ان شاءالله حال امیر به زودی خوب می شود و از تزریق های پی در پی و بوی الکل راحت می شود. اما شهید ستاری لبخند زد و گفت: شامه من سال هاست که از استشمام هر بویی معذور است. همان جا بود که فهمیدم ایشان از زمان شیمیایی شدن در عملیات خیبر، حس بویایی اش را از دست داده است.

 

همرزم شهید ستاری با بیان این‌که "گویا ایثارگری امیر تمامی نداشت" به خاطره دیگری از ایثارگری شهید می پردازد و می گوید: امیر ستاری نمونه بارزی از رزمندگان ایثارگر بود که از مال و جان برای ایثارگری و کمک به دیگران دریغ نمی کرد. دو سال بعد از عملیات خیبر وقتی که در والفجر8 حضور یافتیم، دوباره شاهد ایثارگر دیگری امیر و این بار با مال شان بودم.

 

قشقایی می افزاید: در والفجر8 من و همرزمانم شبانه روز در منطقه بودیم و هیچ خبری از خانواده نداشتیم. پس از مدتی وقتی به خانه برگشتم متوجه شدم فرزندی که انتظارش را می کشیدیم متولد شده است. خدا را شکر کردم و چون می دانستم خانواده در نبود من مشکلات زیادی کشیده اند، از همسرم تشکر کردم و گفتم همین امروز می روم و حقوقم را می گیرم ان شاءالله مشکلات برطرف می شوند. همسرم گفت در این مدت که نبودی جناب سرهنگ ستاری هر ماه دوبار همراه خانمش به ما سر می زد و حقوق تو را هم به من پرداخت می کرد.

 

وی ادامه می دهد: از حرف همسرم تعجب کردم. چون در مدتی که خدمت سرهنگ ستاری بودم هیچ حرفی در این مورد به من نزده بود. فردای آن روز به بانک مراجعه کردم تا ببینم سرهنگ چه مقدار از حقوقم را برداشت کرده است. در کمال تعجب دیدم حقوق چند ماه گذشته ام دست نخورده و در حسابم موجود است!»

 


 امیرسرلشگر منصور ستاری در ۱۵ دی ۱۳۷۳ در سانحه سقوط هواپیما در نزدیکی فرودگاه اصفهان به همراه تعدادی از افسران بلندپایه نیروی هوایی و همرزمان اش به درجه رفیع شهادت نائل آمد.

 

پایان پیام/

  • گروه خبری : عمومی,زندگی نامه,همسنگران شهید
  • کد خبر : 262
کلمات کلیدی

نظرات

0 نظر برای این مطلب وجود دارد

نظر دهید