فرمانده‌ای که فرزند بخشش بود

  • 1399/03/26 - 11:16
  • تعداد بازدید: 3291
  • زمان مطالعه : 2 دقیقه

فرمانده‌ای که فرزند بخشش بود

«منصور»، مخلوق گذشت و مهربانی بود و در حقیقت فرزند بخشش بود. به همان میزان که جدیت و همت بالایی در انجام کارها داشت، مهربان بود و اهل بخشش. مهربانی فرمانده چون تلاش‌هایش، منحصر به‌فرد بود و مثال‌زدنی.

توجه به پیشبرد و انجام کارها را مهم‌تر از آسایش خود می‌دانست و به این موضوع اهتمام داشت. خودش آستین بالا می‌زد و بدون این‌که اسم و رسم جایگاه فرماندهی نیروی هوایی او را در خود حل کند، در کنار دیگر بخش‌ها کار می‌کرد. «منصور» فرمانده‌ای بود که برای تحول آمده بود و در این راه، از هیچ تلاشی دریغ نمی‌کرد.


یکی از عصرهای بهار سال  ۱۳۶۹ در شهرک سازمانی قصر فیروزه شماره ۲ که بزرگ‌ترین شهرک مسکونی وسازمانی نهاجا هم بود، امیر سرلشکر منصور ستاری فرمانده نهاجا برای بازدید به این شهرک آمد و پیگیر کارهای آب‌رسانی و زیرساختی شد.


پیکان آجری رنگ بدون راننده  و محافظ، حضور فرمانده را از ذهن دور می‌ساخت، اما تیمسار عادت داشت کا گاهی این‌گونه به بازدیدها برود و پیگیر پیشرفت کارها شود. رد سرهنگ رشید قشقایی همسنگر دوران دفاع مقدس را که مشغول تکمیل پروژه آبرسانی شهرک بود گرفت و به اتفاق قرار شد سری به مزار شهدای دفاع مقدس در بهشت زهرا بزنند. قشقایی چهره در هم رفته و مغموم تیمسار را دید اما چیزی نپرسید. شاید سکوت بهترین لازمه آن لحظات تلخ و سنگین بود. به مزار شهدای رادار سوباشی رسیدند و رد مزار شهدای راداری را گرفتند. نخست به مزار شهید دستنبو و پس از آن دیداری با شهدای جنگ تحمیلی از جمله شهید چمران تازه کردند. سکوت امیر ستاری، به شکل قطره‌های ریز اشک از روی گونه‌اش سرازیر شد. چهره منصور باز شده بود و گویی از بار آن غم پنهان کاسته شده بود.


قشقایی ناراحتی فرمانده را تاب نیاورد؛ لب به سخن گشود و از علت ناراحتی فرمانده پرسید: تیمسار اتفاقی افتاده؟


تیمسار، از کم‌کاری‌هایی که در بخشی از نیرو وجود داشت گلایه‌ داشت. گفت: امروز از دوستی رنجیده خاطر شدم، اما وقتی به این مکان آمدم، آرام شدم و بخشیدم، به امید این‌که خدا هم ببخشد. قشقایی گفت: به امید خدا مشکلات حل می‌شود و بخشش شما نیز ان‌شالله پرثمر و برکت خواهد افتاد.


قلب رئوف و مهربان شهید منصور ستاری او را در گذشت و فداکاری منحصر به فرد ساخته بود تا جایی که در اوج بمباران شیمیایی دشمن، ماسک ضد شیمیایی‌اش را در آورد و به راننده لودر داد. این کار را در کمال آرامش انجام داد چون شهید ستاری به اذعان همراهانش بخشیدن را دوست داشت و در بهشت زهرا باز هم با بخشیدن آرام گرفت؛ ستاری فرزند بخشیدن بود و تا زمانی که آسمانی شد این ویژگی را با خود داشت.


 امیر سرلشکر منصور ستاری فرمانده نیروی هوایی همراه با جمعی از فرماندهان نهاجا پانزدهم دی‌ماه 1373 در سانحه سقوط هواپیما نزدیکی فرودگاه اصفهان به درجه رفیع شهادت نائل آمد.


 


گزارش از پایگاه اطلاع‌رسانی شهید ستاری


 


پایان پیام/ 

  • گروه خبری : عمومی,زندگی نامه,همسنگران شهید
  • کد خبر : 137
کلمات کلیدی

نظرات

0 نظر برای این مطلب وجود دارد

نظر دهید