دقیق و مهربان؛ ناگفتههایی ناب درباره خلبان شهید مصطفی اردستانی
ستوان علی رحیمیان از همراهان و همسنگران خلبان شهید مصطفی اردستانی، خاطرهای بازگو میکند که آموزنده است و شاهدی است بر دقت بالای این شهید والامقام به بیتالمال.
«زمانی که تیمسار اردستانی مسئولیت معاونت عملیات نیروی هوایی را عهدهدار بود، من به عنوان مسئول دفتر ایشان انجام وظیفه میکردم. شهید اردستانی بیشتر اوقات یا در اداره بود و یا در ماموریتهای مختلف. کمتر فرصت میکرد تا به امور خانوادهاش رسیدگی کند.
پسر تیمسار به نام «محمد» کلاس پنجم ابتدایی بود و امتحانات نهایی او در شرف انجام بود. حوزهای که میبایست امتحان میداد، تا منزل فاصله داشت و ناگزیر باید صبح خیلی زود راه میافتاد. چون تیمسار در آن موقع روز اداره بود، به خانواده سپرده بود که محمد خودش برای امتحان برود. محمد، به هر طریق که بوده ، به محل حوزه امتحانی میرود.
در دفتر نشسته بودم که زنگ تلفن به صدا درآمد، گوشی را برداشتم، همسر شهید اردستانی بود، گفت: «آقای رحیمیان، محمد رفته حوزه امتحانی و راهش خیلی دوره، اگر ممکن است یک ماشین بفرستید او را بیاورند.» من نیز بدون اینکه تیمسار متوجه شود ماشین فرستادم تا فرزند ایشان را از حوزه امتحانی بیاورند.» من نیز بدون اینکه تیمسار متوجه شود، ماشین فرستادم تا فرزند ایشان را از حوزه امتحانی به منزل برساند. شب که تیمسار به منزل میرود، از امتحان و چگونگی رفتن محمد به حوزه میپرسد، محمد میگوید: «بابارفتنی خیلی اذیت شدم، ولی برگشتنی راحت آمدم، ماسینی از اداره آمد و مرا تا منزل آورد.»
فردا صبح زود، طبق معمول، تیمسار به معاونت عملیات آمد. از طرز برخوردش متوجه شدم که از چیزی ناراحت است. با خودم گفتم، خدایا اول صبح، تیمسار از چی ناراحت شدهاند؟ چیزی نگفتم و به کارهای روزمره مشغول شدم که صدای آیفون تیمسار به گوش رسید و مرا به درون اتاق فراخواند.
به اتاق رفتم، تیمسار درحالیکه عصبانی به نظر میرسید رو به من کرد و گفت:
- آقای رحیمیان! شما به چه حقی برای بچه من ماشین میفرستی، مگر ماشین اداره برای بچه من است؟ از این پس حق نداری برای اعضای خانواده من، ماشین اداره بفرستی!
تیمسار که همواره گشادهرو بود و لبخند از لبانش دور نمیشد، برای این اشتباه من که نوعی استفاده شخصی از بیت المال بود، چنان صورتش برافروخته شده بود که احساس کردم تنبیهی شدید در انتظارم باشد، ولی به همان تذکر بسنده کرد و من هم از آن پس سعی کردم طبق میل ایشان عمل کنم.»
نظر دهید