اشک شوق ستاری برای سلامتی همرزمانش

  • 1399/02/13 - 13:18
  • تعداد بازدید: 2602
  • زمان مطالعه : 3 دقیقه

اشک شوق ستاری برای سلامتی همرزمانش

اغلب فرماندهان حاضر در دفاع مقدس از شاخصه های اخلاقی والایی برخوردار بودند. شهید ستاری به عنوان یکی از همین فرماندهان، تعهد و دلسوزی عجیبی نسبت به نیروهایش داشت.

به گزارش پایگاه اطلاع‌رسانی شهید ستاری، دفاع مقدس صحنه خلق حماسه ها و ایثارگری هایی بود که تنها از روح بلند انسان های حاضر در آن نشات می گرفت. در بحبوحه نبرد، گاه فرماندهی را می دیدی که برای عیادت از نیروی تحت امر خود، تا دیر وقت در بیمارستان منتظر می ماند و تنها لحظه ای آنجا را ترک می کرد که از سلامت همرزمش مطمئن می شد. ماجراهایی از این دست، حکایتی افسانه گونه نیست، بلکه در زندگی جهادی شهید ستاری بارها روایت شده است.

 

فیلم سینمایی ایستاده در غبار را یادمان هست؟ آنجا که جاویدالاثر احمد متوسلیان از عدم رسیدگی مناسب به یک بسیجی نوجوان مجروح در بیمارستان آن چنان از خود بی خود شد که به توبیخ یکی از مسئولان بیمارستان پرداخت. این صحنه نشان‌دهنده توجه حاج احمد به عنوان یک فرمانده متعهد نسبت به نیروی تحت امرش بود. چنین صحنه ای در زندگی شهید ستاری به نوع دیگری بارها تکرار شده است. اما حیف که دوربین هیچ فیلمسازی این صحنه های ناب را به تصویر نکشیده است.

 

حسین افشاری یکی از همرزمان شهید ستاری نقل می کند: "قبل از عملیات نصر6، دشمن منطقه عملیاتی را بمباران شیمیایی کرد. یکی از افسرها ماسک نداشت و من ماسکم را به او دادم. در همین لحظه یک بمب شیمیایی در چند متری ام منفجر شد. خودم را داخل رودخانه انداختم اما از مجرای تنفسی دچار مجروحیت شدم. همان شب سرهنگ قشقایی موضوع مجروحیتم را به اطلاع تیمسار رساند".

 

عملیات نصر6 در مردادماه 1366 انجام گرفت. در آن زمان شهید ستاری چند ماهی می شد که فرماندهی نیروی هوایی را برعهده گرفته بود. فرماندهی که صدها و بلکه هزاران نیرو تحت امر داشت. برای اطلاع از وضعیت یکی از درجه داران نمونه نیروی هوایی، تعهد بالایی نشان می دهد. سراغ این نیرو را از بیمارستان های مختلف می گیرد و عاقبت او را در تبریز می یابد.

 

افشاری می گوید: "شهید ستاری،

 

آقای قشقایی را به دنبالم فرستاده بود تبریز. قشقایی آمد و من را به بیمارستان نیروی هوایی انتقال داد. ساعت یک صبح بود که تیمسار شخصا به بخش آمد و از من عیادت کرد. بعد که شنید چطور مجروح شدم، همان موقع از دکترها خواست دقیقا من را معاینه کنند و نتیجه را به ایشان اطلاع بدهند. یکی از دکترها در حالی که معاینه ام می کرد گفت: تیمسار دیر وقت است شما تشریف ببرید ما خودمان به ایشان رسیدگی می کنیم"

 

پاسخی که امیر ستاری به پزشک داد، نشان از عمق تعهد یک فرمانده انقلابی نسبت به نیروهایش می دهد. او فرماندهی در تراز انقلاب و دفاع مقدس بود. اصلا وجود چنین اشخاصی از جنگ گنج ساخت و به دفاع مشروع مردم ایران تقدس بخشید. آن طور که افشاری تعریف می کند، ستاری در پاسخ پزشک گفته بود: "این بچه های جبهه و جنگ به گردن ما حق بزرگی دارند. تا از نتیجه معاینات مطلع نشوم، همین جا می مانم".

 

شهید ستاری نه تنها به نیروهایش که برای تمام رزمنده ها ارزش و احترام خاصی قائل بود و خودش را مکلف به رسیدگی به آنها می دانست. ماجرای کمک او به یک نیروی جهادگر بسیجی در عملیات خیبر زبانزد عام و خاص است. پیرمرد جهادگری که چون ماسک شیمیایی نداشت، شهید ستاری ماسک خود را به او می دهد و به این ترتیب خودش دچار مجروحیت شیمیایی می شود.

 

در مورد دیگری وقتی که جنگنده حامل امیر خلبان سید رضا پردیس و همرزمش تیمسار عصاره مورد اصابت موشک های عراقی قرار می گیرد و مجبور به پرش می شوند، امیر منصور ستاری به عنوان فرمانده نیروی هوایی، با احساس مسئولیت خاصی پیگیر حال آنها می شود. آن روز امیر پردیس اشک های فرمانده اش را می بیند.

 

خلبان پردیس تعریف می کند: "بعد از اینکه من و عصاره از هواپیما بیرون پریدیم، با چتر نجات فرود آمدیم. بچه ها به کمک ما آمدند و با هلی کوپتر هر دوی ما را به پایگاه انتقال دادند. باور کردنی نبود که در پایگاه اولین نفر تیمسار ستاری بود که خودش را به ما رساند و در حالی که اشک شوق می ریخت. ما را محکم در آغوش گرفت و گفت: خدا را شکر می کنم که شما را دوباره به من بازگرداند!".

 

امیرسرلشکر منصور ستاری ۱۵ دی ماه ۱۳۷۳ در سانحه سقوط هواپیما در نزدیکی فرودگاه اصفهان به همراه تعدادی از افسران بلندپایه نیروی هوایی به شهادت رسید.



 


پایان پیام/


  • گروه خبری : عمومی,زندگی نامه,همسنگران شهید
  • کد خبر : 234
کلمات کلیدی

نظرات

0 نظر برای این مطلب وجود دارد

نظر دهید