«اوج» پرواز پرندههای بومی
شهید ستاری آخرین بار به من گفت که اینها با ما نیستند و خودت به فکر ساخت این هواپیما باش و کامپوزیت شاپ را توسعه بده.
به گزارش پایگاه اطلاعرسانی شهید ستاری، تیمسار سرتیپ دوم حیدر صفری از پیشکسوتان نیروی هوایی و یاران شهید منصور ستاری، خاطرهای دارد از شکلگیری هواپیماهای «درنا» «تندر» و «تذرو» که در ادامه میآید:
«در «اوج»، انواع کارها را از جمله بازسازی، نگهداری و تولید هواپیماها و قطعه برای سایر هواپیماهای نیروی هوایی، اعم از شرقی و غربی را به صورت روزمره دنبال میکردیم. حجم کار گسترده و قطعات فراوانی در سیکل کار مطرح بود. گاهی خود من از روند ساخت قطعات عقب میافتادم ولی شهید ستاری با عشق و علاقه به این کارها رسیدگی میکرد.
دو جوان که ادعا میکردند هواپیماساز هستند، به ایران آمده بودند و با این ادعا حتی با مقامات وزارت دفاع و سپاه نیز صحبت کرده بودند. به هر حال اینها از طریقی شاید از آیتالله هاشمی رفسنجانی وقت ملاقات میگیرند و خدمت ایشان میرسند و خود را هواپیماساز معرفی می کنند. آنها مدعی میشوند که میخواهیم برای ایران هواپیما بسازیم اما از سوی وزارت دفاع و سپاه حمایتی نشده و در ایران نمیشود هواپیما ساخت. این دو با زرنگی خاصی گفتند آمدهایم خداحافظی کنیم. آقای رفسنجانی که از کار نیروی هوایی و پروژه اوج در ساخت هواپیما اطلا ع داشت، بلافاصله ایشان را برای دیدار با شهید ستاری معرفی میکند.
شهید ستاری با بررسی طرح آنان گفت این طرح به درد ما نمیخورد، ولی ما به جت آموزشی نیاز داریم و میتوانیم در آن راستا
حرکت کنیم.
شهید ستاری از آنها حرکت در این راستا را میخواهند و به تیمسار غلامی، که فرمانده لجستیکی وقت نیرو بود، مرتبط میکنند. اگرچه شهید ستاری به خوبی میدانست که این طرح در لجستیکی قابل اجرا نیست، اما میخواست به کسانی که فکر میکنند ایران نمیتواند هواپیماساز شود ثابت کند ایران توانایی حرکت در این مسیر را دارد و از کسانیکه در این راه قدم بردارند، حمایت میشود.
امیر غلامی از من پرسید که فکر میکنی ای نها بتوانند هواپیما بسازند. من به عرضشان رساندم هواپیماسازی نیازمند شرایط و امکانات خاصی است. گفتم شما نگران نباشید که میتوانند یا نه، مهم این است که نیروی هوایی میخواهد از مواد کامپوزیت هواپیما بسازد.
این شرکت بیش از اینکه بهدنبال کار هواپیماسازی باشد بیشتر دنبال لابیگری بود، دوست داشت با نمایندگان مجلس و مقامات خودش را مطرح کند و امتیاز بگیرد. این افراد کار را هم خیلی پیچیده جلوه داده بودند و تهیه مواد کامپوزیت را به دست خود گرفته بودند. در حالی که پس از لغو قرارداد متوجه شدیم ای نگونه نیست و این مواد را خیلی راحت
میتوان خریداری کرد.
در هر صورت، در این پروژه که بهترین متخصصان و مهندسان به کار گرفته شده بودند، بدنه کامپوزیتی هواپیما بیرون آمد. این کار را با دورنمای رسیدن یک هواپیمای جت آموزشی آغاز کردیم. این هواپیما نیز اسکلت کوچک جت آموزشی بود و از موتور توربین گازی فرانسه با 800 پوند کنتراست که کنتراست خیلی کمی بود بهره میبرد.
شهید ستاری آخرین بار به من گفت که اینها با ما نیستند و خودت به فکر ساخت این هواپیما باش و کامپوزیت شاپ را توسعه بده. ما کامپوزیت شاپ را در پروژه اوج داشتیم. زیرا در بخشی از هواپیمای آذرخش و صاعقه و دیگر هواپیماها مواد کامپوزیتی استفاده میشد. گفتم شما نگران تباشید هر موقعی خواستید خودمان ادامه میدهیم.
فرمانده نیروی هوایی به شهادت رسید و از میان ما رفت، اما این افراد در ادامه کارهایی کردند که قابل تحمل نبود. بنابراین، وقتی قراردادشان منقضی شد، تمدید نکردم. اما این افراد به قدری نفوذ یافته و رابطه بر قرار کرده بودند که از بخشهای مختلف به من توصیه و تأکید شد که این قراداد را تمدید کنم.
من معتقد بودم اگر این افراد نباشند، خودمان کار را سریعتر انجام میدهیم. در نهایت رئیس اداره سماجا که جانشین دریادار محمدی بود به اوج آمد و اصرار کرد که حتما قرارداد اینها را تمدید کنید. بنده گفتم نه به خاطر اینکه اینها هواپیماسازند، صرفا به خاطر احترام به شما و اداره هشتم، این قراداد را یکسال تمدید میکنم. ولی بعد از این یک سال دیگر امکان ندارد که تمدید کنم و همین کار را هم انجام دادم.
شهید ستاری از این کار که توسط نیروی هوایی در حال به ثمر رسیدن بود ولی آن را به نام شرکت خودشان جا می انداختند و از ظرفیت نیروی هوایی برای تبلیغ شرکت خودشان بهره برداری میکردند، ناراحت بود.
شهید ستاری پیش از شهادتشان از من خواست تا برای نمونه های بعدی، نامی درخور این هواپیما انتخاب کنم. من این موضوع را با مدرسه آموزش خلبان ها مطرح کردم و نامهای متعددی مثل قرقی، تیهو، طاووس، باز، عقاب، پیشنهاد شد اما هیچ کدام به دلم ننشست. با توجه به اعتقادی که به لسان الغیب داشتم با خودم گفتم اگر اسم پرنده ای در کتاب حضرت حافظ باشد زیباست. با تفأل زدن به دیوان حافظ، عبارت «تذرو» در مصرع «تذرو طرفه من گیرم که چالاک است شاهینم » به چشمم خورد. شوکه شدم. بسیار زیبا از آب درآمد و وقتی شاهدش را نیز آوردم باز هم به همین تذرو برخوردم.
به تیمسار مرحوم حبیب صادق پور مسئول وقت پروژه گفتم از حالا به بعد صحبت از هواپیمای درنا نیست و نام هواپیما تذرو میشود. اما مرحوم صادق پور قبل از من، نام دومین نمونه از این هواپیماها را تندر گذاشته بود و به احترام ایشان، نام هواپیمای نمونه دوم، تندر شد. بنابراین هواپیمای اول به نام درنا، دومین نمونه هواپیما تندر و سومین هواپیما تذرو نام گرفت.
روزی که بدنه هواپیمای درنا توسط آن تیم ساخته شد و روی استند قرار گرفته بود، من و شهید ستاری کنار آشیانه ایستاده بودیم. شهید ستاری به من گفت این هواپیما شکل پنگوئن است. من پیشنهاد دادم که دستی به سر و روی این هواپیما بکشیم و ایشان هم که هنرمند بود پذیرفت. چسب و رزین و مواد کامپوزیت را از آنان خواستیم و شکل دادن هواپیما را شروع کردیم. از جلوی کابین تا زیر چرخ جلو را فرم دادیم و جانمایی حالت دقیق کابین، صورت گرفت.»
امیرسرلشگر شهید منصور ستاری در 15 دی ۱۳۷۳ در سانحه سقوط هواپیما در نزدیکی فرودگاه اصفهان به همراه تعدادی از افسران بلندپایه نیروی هوایی و همرزمان اش به درجه رفیع شهادت نائل آمد. پایان پیام/24
نظر دهید