اگر مي‌توانستم به پاي شما بوسه مي‌زدم

  • 1400/07/26 - 12:29
  • تعداد بازدید: 2975
  • زمان مطالعه : 2 دقیقه

اگر مي‌توانستم به پاي شما بوسه مي‌زدم

روز پنجم عملیات والفجر 8 عراق، پل‌های مراسلاتی بقیه الله و ایستگاه هفت آبادان را زد . دیگر پلی باقی نماند تا بتوانیم مهمات سیستم‌های موشکی و پدافندی سایت‌ها را به آن سوی آب و جزیره برسانیم.

ساعت یازده شب ، شهید ستاری که در آن موقع مسئولیت پدافند قرار گاه رعد را بر عهده داشتند ، از بندر امام با من تماس گرفتند و گفتند: فردا قبل از طلوع آفتاب 9 فروند موشک در سایت حاضر باشید.
من جریان از بین رفتن پلها را به اطلاع ایشان رساندم . در جوابم گفتند: می‌دانم ، ولی اگر این موشک‌ها تا فردا صبح به آن طرف آب نرسند، بچه‌ها قتل عام می‌شوند، اگر یک قطره خون بریزد مسئول هستیم. باید هر چه زودتر دست به کار شوید. 
گفتم: چه کار می‌توانم بکنم؟
ایشان گفتند:تجربه این چند سال جنگ به تو می‌گوید که چه کار باید بکنی.
چاره‌ای نداشتم جز این‌که دست به کار شوم. در جمع کوچک خودمان به مشورت نشستیم . بحث هلی‌کوپتر مطرح شد که با وجود تاریکی شب امکان پذیر نبود ، زدن پل هم با وقت کم غیر ممکن بود . فقط پل « ابوشانک » سالم بود ، ولی چون پل معلق بود ، قدرت عبور خودرو « ریو » را نداشت .
در نهایت به این نتیجه رسیدیم، از « طارق » که قدرت حمل این مهمات را داشت ، استفاده کنیم . لذا نزد برادران مهندسی سپاه رفتیم و با حمایت بی‌دریغ آنان ، مهمات را شبانه به آن سوی آب انتقال دادیم.
در آن طرف با مشکل دیگری مواجه شدیم و آن خرابی خودرو « کی لودر » بود . مانده بودیم که چگونه موشکها را خالی کنیم . بچه‌های سایت تصمیم گرفتند ، آنها را با دست از خودرو پیاده کنند ، ولی این کار بسیار سخت و خطرناک بود . چون اگر خدای ناکرده ترکشی از جایی به آن موشک اصابت می‌کرد ، دست کم پانزده نفر در دم کشته می‌شدند ؛ اما چاره‌ای نبود ، بچه‌ها در آن شرایط ، خطر را به جان خریدند و موشکها را پیاده کردند . نزدیک صبح موشکها بر روی لانچر قرار گرفتند .
ساعت حدود هشت و نیم بود که اولین هواپیمای دشمن توسط همین موشکها زده شد . شهید ستاری که در ایستگاه رادار بودند ، بلافاصله با من تماس گرفتند و گفتند: امام (ره) فرموده‌اند که من بر بازوی رزمندگان اسلام بوسه می‌زنم . من نیز اگر از شما دور نبودم می‌آمدم و پای شما را بوسه می‌زدم . تا هم خستگی‌ام در برود و هم مراتب تشکر و قدردانی بچه‌های جبهه که از شر بمباران هواپیماهای دشمن در امان ماندند را به شما برسانم.
آن روز برای پدافند نیروی هوایی روز خوبی بود، زیرا پنج فروند از هواپیماهای دشمن توسط همین موشک‌ها سرنگون شدند ."
این خاطره روایتی بود از سرهنگ رشید قشقایی فرمانده مهندسی رزمی پدافند هوایی و همسنگر امیر سرلشکر شهید منصور ستاری در دوران دفاع مقدس.

امیرسرلشکر منصور ستاری ۱۵ دی ماه ۱۳۷۳ در سانحه سقوط هواپیما در نزدیکی فرودگاه اصفهان به همراه تعدادی از افسران بلندپایه نیروی هوایی به شهادت رسید.

 

«گزارش از پایگاه اطلاع‌رسانی شهید ستاری»

 
  • گروه خبری : عمومی,زندگی نامه,همسنگران شهید
  • کد خبر : 508
کلمات کلیدی
مدیر محتوا
خبرنگار

مدیر محتوا

نظرات

0 نظر برای این مطلب وجود دارد

نظر دهید