نصر منصور اوج را به اوج رساند
بودجه چندانی در کار نبود. خرج و ریختوپاش اضافی ناممکن. بعد از جنگ، هرآنچه که بود باید صرف بازسازی میشد. در این شرایط، اوج با یک هدف بزرگ یعنی ساختن، کارش را آغاز کرد.
بزرگترین حمایت از اوج، حمایت فکری بود، معنوی و ارادهای. فکر و ابتکار و نوآوری بود که شد نهال توسعه و این توسعه، خودکفایی را ثمر داد. راههایی که شاید نرفتنی به نظر میرسیدند و گام برداشتن در عرصههایی که شاید از نگاه کسانی که خود را باور نداشتند صعب العبور بود، از ویژگیهای شهید ستاری است. درنا و شماری از پرندههای دیگر، همین گونه بال گرفتند و در اوج تلاشهای غرب و شرق برای زمینگیری خط هوایی ایران، «اوج» به داد کشور رسید.
اوج با هدف تعمیر و نگهداری شروع به کار کرد اما کار با تأکید منصور ستاری، از این هم فراتر رفت؛ کار به بازسازی، نگهداری و تولید هواپیماها و قطعه برای سایر هواپیماهای نیروهوایی، که هرکدام استانداردهایی داشتند و قطعاتی، آن هم به صورت شبانهروزی رسید.
کار گسترده و قطعات فراوانی در سیکل کار مطرح بود. گاهی خود من از روند ساخت قطعات عقب میافتادم ولی شهید ستاری با عشق و علاقه به این کارها رسیدگی میکردند.
بسیاری از طرحهای هوایی که بعضی از آنها چندان هم منطقی به نظر نمیرسیدند به سوی اوج روانه میشدند، اما شناخت این اولوستها، میدان دادن به طرحهایی که آیندهای داشتند کاری بود که فقط منصور ستاری از عهدهاش بر میآمد. منصور ستاری میخواست به کسانی که فکر میکنند ایران نمیتواند هواپیماساز شود بفهماند ایران میتواند و این توانستن را در سخنانش مورد تأکید قرار میداد. حمایت از کسانی که بر گفتمان توانستن تأکید داشتند، شیوه و ویژگی او بود.
در دورانی که اولویتهای دفاع از کشور جای خود را به طرحهای بازسازی نیروی هوایی داد، منصور انگیزهمند و با ارادهای قدرتمندتر از پیش، راه توسعه و تحول را پیش گرفت. شهید ستاری برای ترویج یک فرهنگ و اندیشه در نیروی هوایی و به دنبا آن در کشور بود. این که ایران میتواند سازنده باشد. از دل همین تلاش و نگاه بود که برای نخستین بار، بدنه کامپوزیتی هواپیما در اوج ساخته شد و مقدمهای شد بر دیگر تولیدات نیروی هوایی.
پروژه اوج آمده بود تا نقشه راه حرکت در مسیر تولید را ترسیم کند. این مسیر با ساخت جت آموزشی آغاز شد. دورنمای رسیدن به یک هواپیمای جت آموزشی، درذهن فرمانده نیروی هوایی شکل گرفته بود و حالا باید آستینها بالا میرفت تا بار دیگر همچون روزهای مملو از تلاش و ازخودگذشتگی دفاع مقدس، این اندیشه رنگ واقعیت بگیرد. پس برای گام نخست، اسکلت کوچک جت آموزشی ساخته شد و یک موتور توربین گازی فرانسه با800 پوند کنتراست آغاز شد. شاید این کنتراست خیلی کم به نظر میرسید و کار در ابعاد جهانیاش چندان بزرگ نبود، اما همین آغاز کوچک، مقدمهای بود بر کارهای بزرگ.
قرقی، تیهو، طاووس، باز، عقاب، نامهایی بودند که برای نخستین پرنده نیروی هوایی مطرح شدند اما «درنا» نامی بود که برای این هواپیما در نظر گرفته شد. حضور لسان الغیب و اعتقاد شهید ستاری به اشعار حافظ، نام نسخه بعدی پرنده را رقم زد. هواپیمای اول به نام درنا، دومین نمونه هواپیما تندر و سومین هواپیما تذرو نام گرفت.
از رنگآمیزی تا تعمیر الکترونیک هواپیما
ستاری اما فقط یک فرمانده برای ساخت تجهیزات سخت و تصمیمهای حساس نبود. او به اعتقاد همسنگرانش یک هنرمند بود و نگاههای هنرمندانهاش را در ساخت بدنه هواپیمی درنا میشد دید. بدنه هواپیمای درنا که ساخته شد و روی استند قرار گرفت، شهید ستاری بالای سر کار حاضر بود و به همراهش تیمسار صفری گفت این هواپیما شکل پنگوئن است. ستاری که هنرمند بود آستین را برای کشیدن دستی به سر و روی این هواپیما بالا زد. چسب و رزین و مواد کامپوزیت مهیا شد و کار شکل دادن هواپیما آغاز. منصور، از جلوی کابین تا زیر چرخ جلو را فرم داد و بعد از جانمایی حالت دقیق کابین، طرح بدنه این هواپیما کامل شد.
اما کار به همین جا ختم نشد. ساختار الکترونیک هواپیما هنوز کار زیادی داشت که روی زمین مانده بود. فرمانده نهاجا که میبیند کار نیمه تمام مانده، آخرین ساعتهای شب به سمت خط مونتاژ نهایی هواپیما میرود و در آن آشیانه تاریک بود، فقط با یک لامپ از زیر هواپیمایی که تولید شده، کار سیمکشی را کامل میکند. او نه یک فرمانده یا هنرمند که یک متخصص الکترونیک هم بود. لحظه همکاری او با متخصص الکترونیک هواپیما و راهنماییهای منصور، در چشمان تاریخ و سوله اوج در پایگاه یکم شهید لشکری ثبت شده است.
امیرسرلشگر منصور ستاری در 15 دی ۱۳۷۳ در سانحه سقوط هواپیما در نزدیکی فرودگاه اصفهان به همراه تعدادی از افسران بلندپایه نیروی هوایی و همرزمان اش به درجه رفیع شهادت نائل آمد.
پایان پیام/
نظر دهید