معبری بر نتوانستن
با اینکه بسیاری از اوقات به تصورهایمان باور داریم و میدانیم نمیشود، اما سخن نغزی هست که میگوید محال، تنها کار محال این دنیا است. با این حال فشارهای بی امان و چندجانبه اندیشه به توانستن را دورتر میکند.
آنها که بر ترسهایشان پیروز میشوند، محدودیتها را در هم میشکنند و مسیرهای تازه میگشایند. در دوران دفاع مقدس که خروج مستشارهای غربی، کار بسیاری از تجهیزات را با مشکلات جدی مواجه کرده بود، سخن گفتن از توانستن در آن شرایط جرأتمندی میطلبید.
منصور ستاری از جنس همین اندیشهها بود. از محدودیتها راهی میساخت و نتوانستن در اندیشهاش جایی نداشت. امیر سرتیپ محمود یمینی که خود از پیشکسوتان پدافند هوایی است و از نزدیک با منصور ستاری کار کرده، خواندنیهای بسیاری از این تفکر فرمانده نهاجا دارد. او درباره یکی از مقاطع حساسی که این اندیشه ستاری به کمک کشور آمد، اینگون بیان میکند:
«با ورود ناوهای جنگی آمریکا به خلیج فارس، نیروی هوایی ارتش، پایگاههای جنوب کشور را به سیستم موشکی و پدافندی مجهز کرد. من به همراه تیمسار ستاری برای بازدید از این پایگاه ها عازم جنوب کشور شديم. در جریان بازدید تیمسار متوجه شد که یکی از سایتها هنوز برای کار آماده نشده است.
علت را پرسید، متخصص گفت غیب نامشخصی در سیستم بوجود آمده که تا به حال نتوانسته ایم آن را ردیابی کنیم و به وقت بیشتری نیاز داریم. تیمسار گفت کتابهای فنی موشک را برایم بیاورید.
یکی از پرسنل، یک جلد کتاب قطور را که به زبان خارجی بود. برای تیمسار آورد و گفت: ما از طریق راهنمایی های این کتاب هم عیب یابی کردیم، ولی به نتیجهای نرسیدیم. تیمسار کتاب را گرفت و گفت ببینم چه کار میتوانم بکنم!
ساعت از ۲ نیمه شب گذشته بود که بازدید از قسمت های مختلف به پایان رسید. من از ایشان خداحافظی کرده و برای استراحت به اتاق خودم رفتم. ساعت پنج صبح بود که متوجه شدم در می زنند، از خواب برخاستم و در را باز کردم. تیمسار پشت در بود، خیلی خوشحال و سرحال، گفت: آماده شو برویم. آماده که شدم، دیدم سرهنگ شریفی آجودان ایشان هم حاضر است. به طوری که تیمسار متوجه نشود، از شریفی پرسیدم دیشب تیمسار کی خوابیدند؟
شریفی گفت: ساعت سه بود که رفت توی اتاق، اما نفهميدم کی خوابید. به اتفاق تیمسار ستاری به طرف سایت رفتیم. ایشان به متخصص مربوطه گفتند به نظر من عیب از قسمت اکسیژنگیری موشک است.
آن متخصص پس از اینکه مقداری بر روی همان قسمت که تیمسار اشاره کرده بودند کار کرد، متوجه شد که عیب از همان نقطه است. بنابراین، بر اساس گفتههای ایشان شروع به رفع آن کردند و سایت را آماده ساختند.»
اشک شوق
اما تلاشهای نوآورانه منصور ستاری که الگویی بود برای آنهاییکه توانستن را نمیتوانستند، به یک سبک زندگی میمانست. سرهنگ نعمتالله شصتی کریمی که سالهای دفاع مقدس را در پدافند هوایی، همسنگر شهید منصور ستاری بوده است، مثالی دارد از یک نوآوری که به نجات تجهزات پدافندی و ادامه مأموریتها، آن هم در شرایطی که کسی راهکاری نداشت، منجر شد.
شصتی کریمی، از اردیبهشت ماه سال ۱۳۶۱ میگوید؛ زمانیکه یک آتشبار کامل موشک هاگ در ۲۳ کیلومتری آبادان بین بندر ماهشهر تا آبادان مستقر شده بود تا فراوری حملات بی امان دشمن بأیستد:
«با آغاز عملیات بیت المقدس که منجر به آزادسازی خرمشهر شد. این سایت های مورد بهره برداری قرار گرفت و نیروها و رزمندگان مستقر در منطقه را زیر پوشش دفاعی خود قرار داد. ساعت ۱۰ صبح که عملیات در اوج خود بود، ناگهان سیستم خنک کننده اتاق کنترل موشک از کار افتاد. متحصصها تلاش زیادی برای راه اندازی دوباره انجام دادند، ولی موفق نشدند و در آن شرایط سخت، سایت غیر قابل استفاده شده شد.
شهید ستاری که از موضوع مطلع شد، بلافاصله خود را به محل سایت رساند و از ما سوال کرد حداکثر چه مدت می توانید اتاق کنترل موشک را به صورت فعال نگه دارید؟ با توجه به حرارت زیادی که دستگاهها تولید می کردند، گفتیم حداکثر ۵ تا ۶ دقیقه، بیش از این ممکن است دستگاهها بسوزند.
شهید ستاری، مقداری فکر کردند و سپس به طرف آنتن رادار رفتند. روی این دستگاه اسکوپ (صفحه نشان دهنده رادار) قرار دارد که متخصص تعمیر دستگاه فقط برای تنظیم آنتن رادار از آن استفاده میکند. سرهنگ ستاری در پشت این اسکوپ قرار گرفت؛ فاصله سرهنگ تا اتاق کنترل موشک حدود ۸۰ تا۹۰ متر بود.
فرصت 5 دقیقهای
شهید ستاری، به محض دیدن هواپیما در اسكوپ رادار به شخصی که کنارش بود اطلاع می داد، آن شخص نیز به ما علامت میداد و ما بلافاصله سیستم اتاق کنترل را برای چند دقیقه و روشن می کردیم.
ستاری فرصتی 5 دقیقهای برایمان خرید تا هواپیما را در کنترل بگیریم و مورد اصابت موشک قرار دهیم. با خلاقیت و ابتکاری که شهید ستاری از خود نشان داد، توانستیم به همین طریق تا ساعت ۱۱ و ۲۰ دقیقه صبح، سه فروند هواپیما را که قصد حمله به لشکرهای مستقر در منطقه را داشتند، منهدم کنیم.
تعدادی از رزمندگان خودی که سرنگونی هواپیماهای دشمن را به چشم دیده بودند، تکبیرگویان به داخل سایت آمدند و در حالی که از خوشحالی اشک شوق میریختند، بچههای سایت را در آغوش کشیدند.»
این روحیه علاوه بر اینکه به نتایج کارامد یا تجربههای ارزنده منجر میشد به رزمندگان روحیه و قوت قلب میداد. باوری که روحیه توانستن را تکثیر و ترویج میکرد.
امیر سرلشکر منصور ستاری، فرمانده نیروی هوایی پانزدهم دیماه 1373 همراه با جمعی از فرماندهان نهاجا در سانحه هوایی نزدیک فرودگاه اصفهان به درجه رفیع شهادت نائل آمد.
گزارش از پایگاه اطلاعرسانی شهید ستاری
پایان پیام/
نظر دهید