راز توجه شهید ستاری به فرودستان چه بود؟
روح بلند شهید ستاری در کوره سختیهای زندگی چنان آبدیده شده بود که هر کسی او را می شناخت، می دانست چه دیدی نسبت به افراد رنج کشیده دارد.
به گزارش پایگاه خبری شهید ستاری، شاید برای برخی سوال پیش بیاید امیر منصور ستاری با آن همه هوش و معلومات علمی و سمتی که به عنوان فرمانده نیروی هوایی داشت، چرا بیشتر با کارگرها می جوشید و به افراد پایین دست جامعه توجه نشان می داد. خود ستاری می گوید: "بهترین دوستان و رفیقان من در نیروی هوایی کارگرند. آنهایی که آن پایین دارند کار می کنند و همه این را می دانند." اما دلیل توجه امیر ستاری به کارگرها و زیردست ها چه بود؟
در زندگی شهید ستاری نکاتی دیده می شود که او را خاص می کند. توجه به این مسائل برای شناخت سیمای امیری چون او لازم است. فرمانده فقید نیروی هوایی پیش از شهادتش، بازگویی خاطراتش را آغاز کرده بود که هرچند به سرانجام نرسید، ولی اطلاعات جالبی را در خصوص کودکی هایی او برای آیندگان به یادگار گذاشت.
منصور ستاری روستا زاده ای بود که سال 1327 در روستای ولی آباد ورامین به دنیا آمد. پدرش حاج حسن کشاورزی و دامداری می کرد و ستاری هم در کنار پدر کار می کرد. زندگی سختی داشت. خصوصا که بابا را در 9 سالگی از دست داد و زندگی برایش سخت تر شد. خود شهید می گوید: "برای گذراندن زندگی روزمره با مشکلات بسیاری مواجه بودیم و حتی گاهی چیزی برای خوردن نداشتیم. برای ناهار یک لقمه نانی با پیازی و یا یک عدد تخم مرغ با خودم به مدرسه می بردم.... آن موقع مجبور بودم با تراکتور رانندگی کنم. کود می پاشیدم و خلاصه زحمت می کشیدم تا حبوبات، غلات، هندوانه یا صیفی جات بار بیاید.... کسی که این کارها را کرده می فهمد چه می گویم."
همین سختی ها، منصور را می سازد. او را انسانی متفکر بار می آورد که از طبیعت چیزهای زیادی آموخته بود و درک بالایی داشت: "تاول و پینه دست، آفتاب سوزان، سرمایی که از شدت آن پوست دست انسان ترک می خورد و زخم می شود؛ زخم هایی که گاه تا پنج ماه بر دست می ماند. بله، اینهاست که انسان را می سازد."
بعدها که شهید ستاری وارد ارتش می شود و به خاطر نبوغ و استعدادش پله های ترقی را یک به یک طی می کند، گذشته سختش را فراموش نمی کند. از همین روست که تا پایان عمر، خود را غمخوار و همراه کارگران و فرودستان می داند. خودش با افتخار می گوید: "بهترین دوستان و رفیقان من در نیروی هوایی
کارگرند. آنهایی که آن پایین دارند کار می کنند و همه این را می دانند. بعضی ها می گویند که ستاری چرا آن یکی را از من بیشتر دوست دارد؟ بحث فرماندهی و اینها نیست. من اینها را به هیچ وجه از خودم جدا نمی دانم. من از همین ها هستم."
روح بلند شهید ستاری در کوره سختی های زندگی چنان آبدیده شده بود که هر کسی او را می شناخت، می دانست چه دیدی نسبت به افراد رنج کشیده دارد. دختر شهید ستاری نقل قول زیبایی از بابا دارد. می گوید: "یک بار پدرم به من گفت: دخترم شریط این نیست آدم از نعمت و ثروت به جایی برسد؛ بلکه اگر شخصی توانست از پایین ترین مراحل اجتماع با سعی و زحمت خودش به جایی برسد این برای او افتخار است و باید او را ستود."
خاطرات از توجه ستاری به فرودستان و کارگرها در جای جای زندگی این بزرگ مرد نیروی هوایی بسیار دیده می شود. محال است کسی او را بشناسد و خاطره ای در این خصوص نداشته باشد. همسر یکی از پرسنل متوفی نیروی هوایی می گوید: بعد از فوت همسرم، زندگی برای ما بسیار سخت می گذشت. طبق قانون باید خانه سازمانی را تخلیه می کردیم. دستم از همه جا کوتاه بود. تصمیم گرفتم نامه ای به تیمسار ستاری بنویسم. فقط دو روز بعد، از دفتر ایشان با من تماس گرفتند و گفتند به دیدن تیمسار بروم. ایشان با حوصله به حرف هایم گوش داد و تا آنجایی که در توان داشت در رفع مشکلات مان تلاش کرد. زندگی من و فرزندانم تا حد زیادی رو به راه شد. 15 دی ماه 1373 که خبر آمد امیر ستاری به شهادت رسیده است، واقعا احساس کردم پدرم را از دست داده ام"
شهید ستاری نمونه ای از انسان های والایی بود که هرچه جایگاهش بالاتر می رفت، به تواضع و فروتنی اش افزوده می شد. یک بار کنار سربازها دیده می شد که ماله به دست گرفته و گچ کاری می کرد، بار دیگر او را می دیدند که همراه کارگرها غذا می خورد و به درد و دل شان گوش می دهد. ستاری انسانی خودساخته بود که تا جان در بدن داشت، عمرش را صرف خدمت به مردم کرد و چون اخلاصی کم نظیر داشت، خدا او را با شهادت نزد خود خواند و آسمانی کرد.
امیرسرلشکر منصور ستاری ۱۵ دی ماه ۱۳۷۳ در سانحه سقوط هواپیما در نزدیکی فرودگاه اصفهان به همراه تعدادی از افسران بلندپایه نیروی هوایی به شهادت رسید. یاد و نام او و دیگر شهیدان دفاع مقدس گرامی باد.
پایان پیام/
گزارش از پایگاه اطلاعرسانی شهید ستاری
نظر دهید