خلأ بزرگ در نیروی هوایی

  • 1399/02/09 - 15:20
  • تعداد بازدید: 1985
  • زمان مطالعه : 3 دقیقه

خلأ بزرگ در نیروی هوایی

با شهادت تیمسار ستاری، نیروی هوایی فرماندهی لایق را از دست داد و با شهادت اردستانی، یکی از دوستان قدیمی و خوب خودم را از دست دادم و بسیار غمگین شدم.

به گزارش پایگاه اطلاع‌رسانی شهید ستاری، متن حاضر، فرازهایی از خاطرات امیر سرتیپ خلبان عبدالحمید نجفی از خلبانان تیزپرواز و پیشکسوت نیروی هوایی است. نجفی که خاطراتش را در قالب کتابی تحت عنوان «غرش» رعد گردآوری کرده است، در این بخش به چگونگی شنیدن خبر شهادت فرمانده آسمانی نیروی هوایی و همراهان او اشاره می‌کند:

 

«اواخر آذرماه قرار شد به تهران بروم. قبل از حرکت، به جناب دادپی زنگ زدم و گفتم: «خانه سازمانی می خواهم .» گفت: «خانه شما حاضر است. هروقت خواستی بیا.» وقتی به تهران رسیدم خانه ام آماده بود. در آنجا مستقر شدم.

 

جناب اردستانی گفت: «حمید، برایت خانه هماهنگ کنم؟» گفتم: «نه. با جناب دادپی هماهنگ کرده ام.» اردستانی گفت: «هر پایگاهی دوست داری بگو تا به عنوان معاون عملیات به آنجا بفرستمت.» گفتم: «می خواهم مدتی در تهران بمانم.» نیروی هوایی تازه سوخو ۲۴ را به خدمت گرفته بود.

 

شهید اردستانی گفت: «می خواهی مسئول سوخوی پایگاه یکم شکاری شوی؟» گفتم: «می خواهم در اف ۵ بمانم.» گفت: «من می خواهم تو برای دوره سوخو ۲۴ به کشور شوروی بروی و خودت مسئولیت آن را قبول کنی.»

 

گفتم: «من به هواپیمایی که هشت سال در جنگ با آن بودم، وفادارم . دوست ندارم با هواپیمایی غیر از اف ۵ پرواز کنم.» قبول کرد و گفت: «به مرکز آموزش مهرآباد می روی؟» گفتم: «بله»

 

نامه‌ای به جناب دادپی زد و ایشان هم من را به سمت جانشین آموزش پایگاه یکم شکاری منصوب کرد.آموزش پایگاه یکم بسیار دشوار بود. چون تعداد زیادی هواپیما در مهرآباد وجود داشت و باید همه آن ها پوشش داده می شد. از طرفی، در جایگاه مسئول، علاوه بر معلومات اف ۵، باید اطلاعات پروازی و فنی از کل هواپیماها و هلی‌کوپترها پیدا می‌کردم.

 

در نتیجه کار سخت‌تر شده بود. همه کتاب‌های هواپیمای 747، 707، سی130، اف27، جت فالکن و... را مطالعه کردم چون باید اطلاع کافی می‌یافتم و از خلبان‌ها آزمایش زمینی به عمل می‌آوردم.

 

طی حکم جناب دادپی به ریاست آموزش پایگاه یکم شکاری منصوب شدم. کار آموزشی سخت بود. اشخاصی که صلاحیت نداشتند به کابین خلبان هواپیمای ترابری می رفتند؛ بنابراین در اولین مرحله این مسئله را جا انداختیم که جز خلبان و گروه پروازی کسی حق ندارد داخل کابین خلبان شود. کار دوم آموزش خلبان جوان بود که آن را هم خوب پیگیری کردیم. در این زمان برای پرواز به پایگاه دزفول می رفتم و پروازهای خودم را هم دنبال می کردم.

 

دی ماه ۱۳۷۳ هواپیمای فرمانده نیروی هوایی در اصفهان سقوط کرد و جناب ستاری، اردستانی، یاسینی، و عده دیگری از فرماندهان نیروی هوایی به شهادت رسیدند. با شهادت تیمسار ستاری، نیروی هوایی فرماندهی لایق را از دست داد و با شهادت اردستانی، من یکی از دوستان قدیمی و خوب  خودم را از دست دادم و بسیار غمگین بودم. دیگر دل و دماغ نداشتم.

 

شهید ستاری، شهید یاسینی و شهید اردستانی گوهرهای گران‌بهایی برای نیروی هوایی و این کشور بودند که مانند آنان کم‌تر یافت می‌شود.

جناب بقایی فرمانده نیروی هوایی شد. جناب رستمی جانشین، جناب پردیس معاون عملیات نیروی هوایی، و جناب دانشپور به عنوان معاون هماهنگ کننده و رئیس ستاد نیرو انتخاب شدند.»

 

امیرسرلشگر منصور ستاری در 15 دی ۱۳۷۳ در سانحه سقوط هواپیما در نزدیکی فرودگاه اصفهان به همراه تعدادی از افسران بلندپایه نیروی هوایی و همرزمان اش به درجه رفیع شهادت نائل آمد.

 پایان پیام/
  • گروه خبری : عمومی,برگزیده ها,زندگی نامه
  • کد خبر : 295
کلمات کلیدی

نظرات

0 نظر برای این مطلب وجود دارد

نظر دهید